پایگاه اطلاع رسانی مباشر |
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه
7/4/1389
بسماللَّه الرّحمن الرّحیم
خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز! هم مسئولان محترم قوهى قضائیه، و هم برادران و خواهران بازماندهى شهداى عزیز و سرافراز هفتم تیر. یک جمله عرض کنیم راجع به آن شهادت بزرگ و پر اثر، یک جمله هم دربارهى قوهى قضائیه عرض خواهیم کرد.
خاصیت طبیعى شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالى و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفى میکند و در عرف اسلامى و اصطلاح متشرعه به کشتهى راه خدا - شهید یعنى شاهد، ناظر و حاضر - این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهاى او و آرزوهاى اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانى که این حقیقت را از بن دندان درک کردهاند و تصدیق کردهاند، براى آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمىآید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را میخواهند، آن را از خدا میطلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح میکنند.
به گمان من، از جملهى برترینهاى این راه، شهداى هفتم تیر بودند. بسیارى از اینها را ما از نزدیک میشناختیم؛ یا در جریان مبارزات، یا در جریان حوادث بعد از پیروزى انقلاب، اینها را آزموده بودیم، دیده بودیم، شناخته بودیم؛ حقیقتاً جان، بر کف دست داشتند و آمادهى شهادت بودند. اگر به آنها خبر میرسید که در این راه شهید خواهند شد، نه فقط مرعوب نمیشدند، خائف نمیشدند، بلکه خرسند میشدند؛ بشارتى بود براى آنها. در رأس همهى آنها هم، شهید بزرگوار و عزیز ما، شهید آیةاللَّه بهشتى بود؛ یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدى در کار؛ آنچه میگفت، معتقد بود؛ و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم میشناخت؛ میدانست میدان، میدان مین است. هر آنى، هر ساعتى بیم از دست دادن جان هست؛ لیکن در عین حال بىمحابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش میرفت و نمیهراسید. یکى از خصوصیات این شهید عزیز این بود. منطقى بود، پایبند به اصول و مبانى بود؛ یک اصولگراى به معناى حقیقى کلمه محسوب میشد. بر سر اصول با کسى ملاحظه نمیکرد. ما میدیدیم؛ بعضىها سعى میکردند با حیله و ترفند و روشهاى متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود. شخصیتهاى تاریخى و اثرگذار، اینجور شکل میگیرند؛ اینجور در جامعه ظهور میکنند و ماندگار میشوند؛ «انّ الّذین قالوا ربّنا اللَّه ثمّ استقاموا»1. گفتن، آسان است؛ عمل کردن، دشوار است؛ استمرار عمل، بمراتب دشوارتر است. بعضى فقط میگویند؛ بعضى این گفته را در عمل هم نشان میدهند، اما نمیتوانند در مقابل حوادث عالم، در مقابل طوفانها، در مقابل تمسخرها، در مقابل طعنهزدنها، در مقابل دشمنىهاى غیرمنصفانه طاقت بیاورند، لذا متوقف میشوند؛ بعضى به این اکتفاء هم نمیکنند که متوقف بشوند، عقبگرد میکنند؛ مىبینید دیگر.
آن کسى که میگوید، از سر اعتقاد خالص و جازم؛ و مىایستد بر سر گفتهى خود، از سر تصمیم مؤمنانه و شجاعانه؛ و استمرار میدهد این حرکت را با صبرى که خداى متعال در قرآن فرموده است: «و اللَّه یحبّ الصّابرین»2 - مایهى محبت خداى متعال است - این ارزش پیدا میکند؛ این میشود شخصیتى که نام او اثر میگذارد، راه او براى رهروان دستور راه میشود و چهرهى او باقى میماند. رحمت خدا بر شهید بهشتى؛ رحمت خدا بر آن کسانى که با او به شهادت رسیدهاند؛ رحمت خدا بر شهداى راه اسلام.
و اثر نقد و فورى این شهادت این بود که نظام اسلامى در آنِ واحد، هم خلوص بیشترى پیدا کرد، هم حقانیت او ثابت شد، هم واقعیت او در جامعه استقرار پیدا کرد. خاصیت این شهادت، این بود. نقابها از چهرهها افتاد، منطق مستحکم جمهورى اسلامى و منطق امام بزرگوار تثبیت شد و نظام نوپاى جمهورى اسلامى، آن روز استحکام پیدا کرد؛ توانست حرکت کند. در آن شرائط دشوار، در حالى که دشمن - دشمن نظامى، متجاوز - خود را در بخش مهمى از منطقهى حساس خاک جمهورى اسلامى پهن کرده بود - ببینید چه شرائطى بود آن شرائط دشوار، و چه حادثهى بظاهر تکاندهندهاى بود - اما این شهادت، چه تأثیر سازنده و عظیمى را بر انقلاب گذاشت.
عزیزان من! تا وقتى در قاموس ما، در فرهنگ ما، در منطق ما، شهادت بر همین سطح از اعتبار وجود داشته باشد، بدانید هیچ قدرتى - چه قدرتهاى مستکبر کنونى، و چه بمراتب قوىتر از اینها - نخواهد توانست بر جمهورى اسلامى و ملت ایران فائق بیاید.
و اما در باب قوهى قضائیه. حقیقتاً یک بخش فوقالعاده حساس از نظام کشور، قوهى قضائیه است. در همه جاى دنیا همین است؛ نقش دستگاه قضا، یک نقش تعیین کننده و حیاتى است؛ لیکن در نظام جمهورى اسلامى که مبناى نظام و مشروعیت نظام متکى است به حق و عدل - این پایهى اساسى نظام ماست - دستگاه قضا حساسیت مضاعفى پیدا میکند.
خوب، در باب مسائل دستگاه قضا، در این دیدارهاى سالیانه مطالب زیادى ما عرض کردهایم، رؤساى محترم قوه هم بیان فرمودند. دیروز هم در اجتماع خوبى که در قوهى قضائیه بود - بنده مختصرى از آن را در تلویزیون مشاهده کردم - رؤساى محترم سه قوه مطالب خوبى، مطالب درستى بیان کردند. البته حرفهاى زیبا یک مسئله است، امکان تحقق آنها، بعد تحقق آنها، بعد استمرار آنها، یک مسئلهى دیگرى است که احتیاج به جدّ و جهد دارد.
بحمداللَّه امروز قوهى قضائیه شرائط خوبى دارد. رئیس محترم قوه، شخصیت عالم، مجتهد، فاضل، آگاه، برخوردار از نیروى جوانى و توانائىهاى بسیار؛ که خوب، در این مدت کوتاهى هم که این مسئولیت به ایشان محول شده است، انسان مشاهده میکند که بسیارى از خواستهها و کارهائى که قانون از قوهى قضائیه انتظار دارد، یا واقع شده است، یا به واقع نزدیک شده است؛ اینها همه امیدبخش است.
همان طور که اشاره کردند، مجموعهى مسئولان ارشد قوهى قضائیه، مجموعهى پاک، سالم، خوشسابقه، وارد و صمیمىاند؛ این چیزى است که انسان را امیدوار میکند. در سطح قوه هم بحمداللَّه قضات فاضل، روشنبین، شجاع و درست کردار کم نیستند؛ اینها همه حقایقى است که وجود دارد. به مرور زمان نقاط کور شناخته شده است، کارهاى لازم دانسته شده است، برنامهریزىهاى خوبى انجام گرفته است یا نیاز به آنها احساس شده است؛ اینها همه امیدبخش است. لیکن زمینهى وجود امید و خوشبینى باید منجر بشود به یک تحرک وسیع و جدى، براى اینکه این امید ثمر بدهد؛ واقع قوهى قضائیه خودش را نشان بدهد. بارها عرض کردهایم: باید قوهى قضائیه به وضعیتى برسد که در سطح کشور، هر جائى، هر کسى احساس مظلومیت کرد، به خود نوید بدهد که میروم سراغ قوهى قضائیه، حق خود را میگیرم و مظلومیت خود را برطرف میکنم. این امید باید در دل همهى آحاد این کشور به وجود بیاید.
البته این امید آسان به دست نمىآید؛ باید به قدرى مراجعاتِ دادخواهانه با نتائج عادلانه و منصفانه همراه بشود که بتدریج این امید در دل مردم به وجود بیاید. البته ما نمیخواهیم قوهى قضائیهى امروز را با قوهى قضائیهى قبل از انقلاب و دوران طاغوت مقایسه کنیم؛ آن کسانى که آن روزها را دیدهاند، میدانند؛ آن روز جائى که هیچ امیدى به روى انسان نمیگشود، قوهى قضائیه بود؛ اینجور نبود که کسى احساس کند که به این در مراجعه خواهد کرد و دلخوش از آنجا برخواهد گشت؛ نه، در متن قوهى قضائیه، کار غیرعادلانه، ناشى از بىتوجهى، ناشى از بىتقوائى، به قدرى زیاد بود که کسى در قوهى قضائیه هیچ امیدى نداشت، مگر به مدد پارتى و پول و زور و از این چیزها؛ بنابراین ما نمیخواهیم قوهى قضائیهى خودمان را با آن مقایسه کنیم و دلخوش شویم که خوب، ما بحمداللَّه امروز قضات فاضلى داریم، قضات منصفى داریم، کارهاى خوبى انجام میگیرد؛ ما میخواهیم قوهى قضائیه را مقایسه کنیم با آن وضعیتى که شایستهى نظام جمهورى اسلامى است. این، تلاش لازم دارد. یکى از تلاشها همین است که عناصر مؤمنى و عالمى و باانصافى به قوهى قضائیه جذب شوند. البته نیروى انسانىِ خوب در داخل قوه احتیاج دارد به نظارت از موضع بالا و مدیریت بر کارکردها. انسانِ خوب در معرض لغزش و انحراف قرار میگیرد. اینجور نیست که انسانهاى خوب، همیشه خوب باقى خواهند ماند؛ نه، امتحانها براى همه هست؛ باید مراقب امکان لغزشها در همهى احوال بود. این یک جریان است؛ جریان نیروى انسانى؛ که خوب، اهمیت هم دارد.
آن چیزى که اهمیتش از مسئلهى نیروى انسانى کمتر نیست، مسئلهى ساختار دیوانى قوهى قضائیه است. دائم باید به دنبال نو کردن ساختارها و بهروز کردن وضعیت قوه در مجموع ساختارى آن بود. عرض نمیکنیم که ما ثبات را از سازمان قوهى قضائیه بگیریم؛ نه، ثبات و استقرار، در عین نگاه نقادانه به شیوههاى دیوانسالارى غلط، که بعضاً میراث گذشته است و بعضاً تقلید از کشورهاى اروپائى است، آن هم از روشهاى منسوخ آنها. این نکتهى مهمى است؛ باید به این توجه کرد. گاهى ساختارها جورى است که کار مرافعه را مشکل میکند، نتائج را غیر اطمینانآور میکند، انسانهاى خوب را در خود غرق میکند. این هم یک مسئله است، که یک جریانى است؛ باید دائم توجه داشت.
یکى هم مسئلهى قوانین است. قوانین و مقررات در داخل قوهى قضائیه بایستى مورد توجه قرار بگیرد، مورد تجدیدنظر قرار بگیرد، قوانین لازم به میدان بیاید. البته ما اطلاع داریم که آئین دادرسى و قوانین جزا، با تفصیل فراوان، در چرخهى تصویب قرار دارد؛ این بایستى به کل قوانین تعمیم پیدا کند. گاهى یک قانون غلطِ باقیماندهى از دوران طاغوت - دورانى که اساس قوهى قضائیه بر مبناى غلطى بود - مشکلاتى را ایجاد میکند. تعارض در قوانین، مشکلات گوناگونى را براى دادگاهها به وجود مىآورد. سال گذشته عرض کردیم؛ عدم انطباق احکام دادگاههاى بدوى با دادگاههاى بعدى، بسیارىاش ناشى از همین مشکلات است؛ اینها بایستى اصلاح بشود. البته کار سنگین و عظیمى است.
یکى از چیزهائى که در مجموعهى قوهى قضائیه لازم است، عبارت است از عدم دخالت حب و بغضها و جریانسازىهاى سیاسى در درون قوهى قضائیه. یکى از خطرات بزرگ همین است که جوسازىهاى سیاسى اثر بگذارد بر روى مجراى صحیح قضاوت، و بر روى ذهن قاضى، و بر روى ذهن بازپرس، و مجموعهى چرخهى رسیدگى به پروندهها. خوب، جوسازى سیاسى میشود، روزنامه مینویسد، رادیوهاى بیگانه میگویند، دشمن میگوید، جناحهاى مختلف حرف میزنند؛ اینها نباید اثر بگذارند. یکى از مشکلترین کارهاى قوهى قضائیه این است که تحتتأثیر جریانسازىها قرار نگیرد؛ این همان «اعدلوا هو اقرب للتّقوى»3 است که تلاوت کردند. آیه میفرماید: «و لا یجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا»4؛ یعنى احساسات بر شما غلبه نکند؛ دشمنىها - حالا آیهى شریفه دشمنى را گفته است، دوستى هم همین جور است - در حکم شما و قضاوت شما تأثیر نگذارد و شما را از جادهى عدل منصرف نکند؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى». تقوا یعنى همان مراقبت؛ مراقبت از خود، مراقبت از مسیر، مراقبت از در نیفتادن و دچار نشدن به مشکلات. میفرماید: اینجورى است که شما از چنگ مشکلات رهائى پیدا میکنید؛ اینجورى است که در این خارزار عجیب و غریب، میتوانید راه را درست طى کنید و بدون آسیب جلو بروید؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى».
یک مصداق و نمونه هم این است که جوّ سیاسىِ اعمال شدهى با دستهاى مختلف، روى قوهى قضائیه اثر نگذارد. البته کار آسانى نیست؛ گفتنش آسان است، اما عمل کردنش بسیار دشوار است؛ این را انسان باید منصفانه تصدیق کند. اگر این شد، آن وقت مردم در مقابل قوهى قضائیه و اقدام و تصمیم قوهى قضائیه احساس اقتناع میکنند، احساس قناعت ذهنى میکنند؛ ولو ممکن است از این حکم در دل راضى هم نباشند، اما قانعند. اگر بخواهیم تشبیه ناقصى بکنیم، مثل این داورىهاى میادین ورزشى است. وقتى داور گفت این درست است و این غلط است، همه در مقابلش تسلیم میشوند. ممکن است بعضى بداخلاقى کنند، اما بداخلاقى محسوب میشود؛ همه قبول کردهاند. البته آن داورى با این داورى، زمین تا آسمان تفاوت دارد؛ لیکن باید یک چنین حالتى به وجود بیاید و مردم احساس کنند که این داورى و این قضاوت، متخذ و مستنبط از متن حقیقت است؛ ذهنیات و جریانات و گرایشهاى سیاسى و غیر سیاسى و حب و بغضها دخالتى ندارد. اگر مردم این را احساس کردند، ممکن است نتیجهى حکم برایشان راضى کننده نباشد، اما بالاخره متقاعد میشوند؛ میگویند خیلى خوب. این حالت متقاعد شدن، این قبول ذهنى در جامعه، خیلى خوب است و براى قوهى قضائیه یک فرصت بزرگى است.
البته این هم باید باشد که همهى دستگاههاى کشور از قوهى قضائیه حمایت کنند تا قوهى قضائیه بتواند در این میدان، بدون نظر عمل کند؛ همان طور که در این تصویرهائى که وجود دارد - که حالت نمادین براى قوهى قضائیه قرار دادهاند - چشم او را بستهاند. البته این چشم بستن، به معناى چشم بستن بر روى واقعیت نیست؛ به معناى این است که دوست و دشمن، مدعى و مدعىعلیه از نظر او نادیده هستند؛ شخصیت و خصوصیت شخصىشان ملحوظ نیست. این باید حفظ بشود؛ البته کار بسیار دشوارى است. اگر این شد، براى پیشرفت جامعه، یکى از بزرگترین وسیلههاست؛ از برترین امکانات براى نظام جمهورى اسلامى است؛ ما را پیش خواهد برد؛ کشور را حقیقتاً در مسیرى که به سمت هدفها پیش میرود، کمک خواهد کرد؛ این کار بزرگى است.
البته توجه به خداى متعال، توسل به پروردگار عالم، تذکر ثواب الهى و اجر الهى براى مخلصان، اعتماد به خداى متعال، نداشتن سوءظن به خداى متعال، به همهى دستاندرکاران کمک خواهد کرد که بتوانند انشاءاللَّه این کار بزرگ را انجام دهند.
ایام، مصادف است با ماه مبارک رجب؛ ماه دعا، ماه توسل، ماه تضرع، ماه آماده شدن دلها انشاءاللَّه براى ورود به ساحت رمضان. اینکه در این ماه این دعاها توصیه شده است، این اعمال توصیه شده است، این استغفار توصیه شده است، بىجهت نیست. دعا همیشه خوب است، هر دعائى را همیشه میشود خواند؛ اما این دعا را براى روزهاى ماه رجب، یا براى ایام خاصى از ماه رجب به ما توصیه کردهاند؛ پیداست خصوصیتى در این ماه هست، خصوصیتى در این ایام هست؛ از این خصوصیات باید استفاده کرد. انشاءاللَّه به خداى متعال متوسل بود، متضرع بود، کمک خواست، تکیه کرد، اعتماد کرد؛ خداوند متعال هم انشاءاللَّه کمک خواهد کرد.
امیدواریم ارواح طیبهى شهدا و روح مبارک امام از همهى شما راضى باشند و ادعیهى زاکیهى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) انشاءاللَّه شامل حال همهى شما برادران و خواهران عزیز و مسئولان محترم باشد.
1) فصلت: 30؛ «در حقیقت، کسانى که گفتند پروردگار ما الله است، سپس ایستادگى کردند...»
2) آلعمران: 146
3) مائده: 8
4) همان
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:9 عصر. - لینک ثابت
درباره ی ما
نوشته های پیشین
آخرین نوشته ها
دیگر امکانات