پایگاه اطلاع رسانی مباشر |
بسماللهالرّحمنالرّحیم
اللّهمّ سدّد السنتنا بالصّواب و الحکمة
خوش آمد عرض میکنم به همهى برادران و خواهران، و تشکر میکنم از شرکت حضار محترم در این کار دستهجمعىِ بسیار بااهمیت. همچنین تشکر ویژهاى دارم از سخنرانان و سخنگویان؛ چه آنهائى که مطالبى را عرضه کردند، چه آنهائى که اعتراضاتى را بیان کردند. از رئیس و مدیر برنامه، جناب آقاى دکتر واعظزاده هم صمیمانه تشکر میکنم؛ هم به خاطر ادارهى خوب این جلسه، و هم بیشتر به خاطر تمهید و سازماندهى اساسىاى که براى شکل و محتواى این جلسه، ایشان به کمک یک جمعى در طول چند ماه انجام دادند.
هدف از این جلسه و این نشستها، تبادل نظر عالمانه با جمعهاى نخبگانى است دربارهى مسائل اساسى کشور. اگر گفته میشود اندیشههاى راهبردى، بله، در واقع سعى بر این است که به یک اندیشه برسیم؛ منتها میتوان تقسیم کرد، تنویع کرد؛ اندیشه در باب عدالت، اندیشه در باب زن و خانواده؛ بعد فهرست طولانىاى داریم در حدود بیست و چند موضوع، که هر کدام از اینها عنوان اندیشه رویش دارد؛ اندیشهها به این لحاظ است؛ والّا بنا بر این است که این جمع نخبگانى با زایش فکرى و معنوى و کمکى که به اسلام و نظام جمهورى اسلامى خواهند کرد، انشاءالله در هر زمینهاى به یک نظر واحد و یک اندیشهى واحد برسیم.
البته در این جلسات، غرض این نیست که ما از صفر تا صدِ یک موضوع را بررسى کنیم - که عملى هم نیست - غرض، باز شدن راه مواجههى با مسائلى است که براى یک کشور و براى آینده مطرح است. میخواهیم بخصوص از جهات نظرى گشایشى بشود، راهى باز شود، تا نخبگان کشور، مغزهاى فعال کشور و مجربان در هر رشتهاى بتوانند سهمى بر عهده بگیرند براى انعقاد یک فکر صحیح، که قاعدهى اجرا و عمل و برنامهریزى خواهد شد؛ قصد این است. هم در عرصهى نظرى، ما نقاط ضعفى داریم، نقاط قوّتى داریم؛ هم در عرصههاى کاربردى، نقاط ضعفى داریم، نقاط قوّتى داریم؛ اینها در این جلسات شناخته میشود. با بحثى که صاحبنظران و مجربان هر رشتهاى با تکیهى بر معلومات و دستاوردهاى علمى خود میکنند، ما میتوانیم نقاط قوّت خودمان را تشخیص بدهیم و نقاط ضعف خودمان را هم تشخیص بدهیم و درصدد علاج بربیائیم. بخواهیم آن نقاط رخنهپذیر یا نقاط سست را ترمیم کنیم، اصلاح کنیم و ضعفها را برطرف کنیم.
باید بدانیم در حوزهى نظریهپردازى، کجا جلوئیم، کجا عقبیم. یک جاهائى واقعاً ما جلو هستیم، در یک مواردى هم واقعاً عقبیم. در همین زمینهى مسئلهى زن، این همه منابع و تعالیم اسلامى در دسترس ماست: آیات کریمهى قرآن؛ چه آیاتى که مستقیماً به این مسئله ارتباط پیدا میکند، و چه آیاتى که با کلیت خود، با عموم و اطلاقِ خود شامل این مورد میشود، در اختیار ماست؛ اینها را باید تئوریزه کنیم؛ به شکل نظریهها و مجموعههاى قابل تشعب، قابل استفاده و قابل استنتاج دربیاوریم و در اختیار همه بگذاریم؛ هم در اختیار خودمان براى برنامهریزى، هم در اختیار مخالفین، هم در اختیار استفسارکنندگان؛ که اشاره کردند و درست است. امروز در دنیا استفسارکنندگان و سؤال کنندگان از نظرات جمهورى اسلامى - که تجربهى سى سالهاى را با خود دارد - زیاد شدهاند. البته شماها هم قاعدتاً اطلاع دارید، ما هم از کلانش اطلاع داریم؛ زیاد مراجعه میکنند، زیاد میپرسند، در موضوعات مختلف زیاد میخواهند بدانند، که در جمهورى اسلامى چه چیزى وجود دارد. خب، اینها را باید براى آنها فراهم کرد.
قبلاً دو تا نشست داشتیم: یک نشست مربوط به الگوى اسلامى - ایرانى پیشرفت بود، یک نشست هم مربوط به عدالت بود؛ که اگرچه دو موضوع جداگانه هستند، اما در طول همند. کارهاى خوبى انجام گرفته. من مایلم برادران و خواهران این را بدانند؛ چون در کارى که از حالا به بعد میخواهیم نسبت به موضوعِ امشب داشته باشیم، تأثیر میگذارد. بدانید کار با جدیت پیش میرود. آقاى دکتر واعظزاده اشاره کردند. تفاصیل کارهائى که شده، بیش از آن مقدارى است که حتّى ایشان به عنوان گزارش گفتند؛ چون بناى بر اختصار داشتند. کارهاى جدىِ خوبى شده. بخصوص این مرکزى که براى الگوى اسلامى - ایرانى پیشرفت تشکیل شد، با کمک محققین مشغول کارهاى بسیار خوبى است. در واقع این جلسات هر کدام بذرى را در یک سرزمین مستعدى میپاشد. آبیارى این سرزمین به عهدهى عواملى است که بعضى تا حالا تمهید شدهاند، بعضى هم در فکر هستیم که انشاءالله تمهید بشوند. البته فضاى عمومى جامعه هم کمک میکند تا ببالد. ما خیلى عجله هم نداریم. البته مایلیم کارها سریع پیش برود - یعنى با تنبلى و عقبماندگى و اینها هیچ موافق نیستیم - اما شتابزدگى در کار نیست. ما نمیخواهیم شتابزده کار کنیم؛ میخواهیم کار، متین، عمیق، ماندگار، قابل عرضه و قابل دفاع از آب دربیاید. انشاءالله این جلسات - هم این جلسه، هم دو جلسهى قبلى - این نقش را ایفاء خواهد کرد؛ من یک اطمینانى به این معنا دارم.
مسئلهى زن و خانواده براى کشور، جزو مسائل درجهى یک است. دوستان، خانمها و آقایانى که آمدند صحبت کردند، این معنا را ثابت کردند. هیچ لزومى ندارد که ما بیش از آنچه شما گفتید و خیلى وسیع و خوب بیان کردید، چیزى بگوئیم. خود این بیانات نشان داد که مسئله بسیار مهم است. اولاً نقش و سهم بانوان در نظام، یک نقش فوقالعاده و ممتاز است؛ همچنان که در اصل انقلاب، نقش بانوان ممتاز بود. حالا شاید جوانهاى عزیزى که در جلسه هستند و در دوران مبارزات نبودند یا در دوران انقلاب نبودند، نمیدانند آنجا چه اتفاقى افتاد؛ جز از طریق گزارشهائى که همهاش هم متأسفانه ناقص است. همهى گزارشهائى که از دوران مبارزه و دوران انقلاب بیرون آمده، گزارشهاى ناقص و یکجانبه و کوتاه است. یک کار بزرگى هم در این زمینه داریم، که اگرچه جزو اندیشههاى راهبردى نیست، اما جزو کارهاى راهبردى است و انشاءالله باید دنبال شود. آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بىجایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ علاوه بر اینکه در بعضى جاها مثل مشهد ما، اصلاً شروع این تظاهرات، از زنان شد. یعنى اولین حرکت عمومىِ مردمى، یک حرکت زنانه بود. البته مورد تعرض پلیس هم قرار گرفتند. بعد از آن بود که حرکتهاى مردانه راه افتاد. هم در مبارزات اینجور بود، هم در ایفاى نقش در تشکیل نظام، هم در دوران بسرعت پدید آمدهى بعد از تشکیل نظام؛ یعنى دوران جنگ، دوران محنت، دوران امتحان سخت؛ «حتّى اذا ضاقت علیهم الأرض بما رحبت».(1) اوضاع و احوال در دوران جنگ سخت شد. حالا بعضىها جنگ را از تلویزیون و رادیو و اینها میشنفتند، بعضىها با جسم و جان و تنِ خودشان توى میدان جنگ بودند. این گزارشهاى پر از حماسه و شور که از جنگ داده میشود، همهاش هم درست است - من چون خیلى از این کتابهاى مربوط به خاطرات رزمندگان را میخوانم، میدانم همهى اینها درست است - آن شور و شوق و آن عشق به مجاهدت و شوق به شهادت و عدم بیم از مرگ و اینها، همهاش همینى است که توى گزارشها هست و درست است؛ لیکن نگاه کلان به جنگ، یک نگاه کاملاً محنتبار بود. خب، آن گردانى که جلو با شوق و ذوق دارد میجنگد، او که نمیداند توى قرارگاه اصلى نسبت به مجموعهى جبهه چه حالتى وجود دارد، چه ضعفهائى هست، چه نگرانىها و دغدغههاى جدىاى هست؛ و پشت سر قرارگاه اصلى، در سطح کلان، در کشور، چه کمبودهائى، چه دلهرههائى وجود دارد. دوران سختى بود. در این دوران سخت، نقش زنان، یک نقش فوقالعاده بود؛ نقش مادران شهدا، نقش همسران شهدا، نقش زنان مباشر در میدان جنگ، در کارهاى پشتیبانى و بعضاً بندرت در کارهاى عملیاتى و نظامى - که من بخش کارهاى پشتیبانىاش را خودم از نزدیک در اهواز دیدم - یک نقش فوقالعاده بود. زنها حتّى در بخشهاى نظامى هم فعال بودند؛ همین نوشتهى خانم حسینى - دا - این را نشان میدهد. اینها یک مجموعهى کارى است که واقعاً با هیچ معیارى، با هیچ ترازوئى قابل اندازهگیرى نیست. مادر، مادر شهید، مادر دو شهید، مادر سه شهید، مادر چهار شهید؛ شوخى نیست؛ اینها به زبان آسان مىآید. بچهى انسان سرما میخورد، دو تا سرفه میکند، چقدر نگران میشویم؟ یک بچهى انسان برود کشته بشود، دومى برود کشته بشود، سومى برود کشته بشود؛ شوخى است؟ و این مادر با همان احساسات مادرانهى سالم و جوشان و پرفوران، آنچنان نقشى ایفاء کند که صد تا مادر دیگر تشویق بشوند بچههاشان را بفرستند میدان جنگ. اگر این مادرها آن وقتى که جنازهى بچههاشان مىآمد یا حتّى نمىآمد، آه و ناله میکردند، گله میکردند، یقه چاک میزدند، اعتراض به امام و اعتراض به جنگ میکردند، مطمئناً جنگ در همان سالهاى اول و در همان مراحل اول زمینگیر میشد. نقش مادران شهدا این است.
همسران صبور شهدا، زنهاى جوان، شوهران جوانِ خودشان را در آغاز زندگى شیرین خانوادگىِ مورد آرزو از دست بدهند. اولاً راضى بشوند این شوهر جوان بلند شود برود جائى که ممکن است برنگردد؛ بعد هم شهادت او را تحمل کنند؛ بعد هم افتخار کنند، سرشان را بالا بگیرند. اینها آن نقشهاى بىبدیل است. بعد آنچه که تا امروز ادامه دارد، همسرى با جانبازان است. خانمهائى رفتند همسر جانبازان شدند. یک مرد ناقصِ معیوبِ احیاناً بداخلاقِ به خاطر وضع جسمى یا اختلالات ناشى از موجگرفتگى و غیره را انسان به عنوان یک متعهد و یک مسئول، داوطلبانه و بدون هیچ اجبارى برود پذیرائىاش را به عهده بگیرد، خیلى فداکارى کرده است. یک وقت شما میگوئید من مىآیم روزى دو ساعت از شما پذیرائى میکنم. خب، هر روزى که شما میروید، او از شما تشکر میکند. یک وقت هست که نخیر، شما خودتان را به عنوان همسر او توى خانهى او میگذارید؛ شدید بدهکار! یعنى طبیعت کار این است که باید شما این کار را بکنید. اینها این فداکارى را کردند. اصلاً نمیشود نقش زنان را محاسبه کرد.
و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درک کرد، آن وقتى که هیچ کس درک نمیکرد. بزرگانى با یک تعبیرات زشتى به ما میگفتند که شما فکر میکنید با همین مردم میشود کار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقیر حرف میزدند، کأنه اصلاً انسان نیست آن کسى که به او اشاره میکنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائىهاى آنها را درک کرد، کشف کرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاکِ بزرگِ نورانى بیرون مىآمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى میدان. آن روزى که روز تشکیل کمیته بود، از همهى قشرها آمدند توى کمیته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم کوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو کمیته شدند. آن روزى که نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل میدان جنگ شدند. آن روزى که امام در اواخر عمرش فرمود باید بروید، بسازید، درست کنید - استغناء - آمدند وارد میدان سازندگى شدند. آن راهگشائىها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوى را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم. این مردم حرکت کردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست میشود.
امام در زمینهى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد.
به هر حال نقش زنان، یک نقش بىبدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانىاش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعهى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئلهى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعهى ما وجود دارد، تلاش کنیم. این دلیل اول است براى اینکه باید به مسئلهى زن بپردازیم. دلیل دوم، مسئلهى خانواده است. گویندگان محترمِ امشب دربارهى خانواده بسیار بحثهاى خوبى کردند. حقیقتاً بحثها خوب بود. من اگر بخواهم داورى کنم، خواهم گفت که متوسطِ بحثها از سطح خوب بالاتر بود؛ حرفهاى درست، آمارهاى خوب، استنباطهاى خوب، استنتاجهاى خوب، از زوایاى مختلف. یک قضیهى چندبعدى را، از هر بعدى، یک صاحبنظرى، یک اندیشمندى بررسى کرد. نورافکنها را انداختید به پیکرهى این موضوع حساس و مهم. انسان میتواند این زوایا را ببیند. ما واقعاً استفاده کردیم.
بنابراین مسئلهى خانواده، مسئلهى بسیار مهمى است؛ پایهى اصلى در جامعه است، سلول اصلى در جامعه است. نه اینکه اگر این سلول سالم شد، سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ یا اگر ناسالم شد، عدم سلامت به دیگرها سرایت میکند؛ بلکه به این معناست که اگر سالم شد، یعنى بدن سالم است. بدن که غیر از سلولها چیز دیگرى نیست. هر جهازى، مجموعهى سلولهاست. اگر ما توانستیم سلولها را سالم کنیم، پس سلامت آن جهاز را داریم. مسئله اینقدر اهمیت دارد.
جامعهى اسلامى، بدون بهرهمندى کشور از نهاد خانوادهى سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند. بالخصوص در زمینههاى فرهنگى و البته در زمینههاى غیر فرهنگى، بدون خانوادههاى خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود که شما میگوئید در غرب خانواده نیست، پیشرفت هم هست. آنچه که امروز در ویرانى بنیاد خانواده در غرب روزبهروز بیشتر دارد نمودارهایش ظاهر میشود، اینها اثرش را خواهد بخشید؛ هیچ عجلهاى نباید داشت. حوادث جهانى و حوادث تاریخى اینجور نیست که زودبازده و زوداثر باشد؛ اینها بتدریج اثر خواهد گذاشت؛ کمااینکه تا حالا هم اثر گذاشته. آن روزى که غرب به این پیشرفتها دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سر جاى خودش بود؛ حتّى مسئلهى جنسیت با همان رعایتهاى اخلاقىِ جنسى - البته نه به شکل اسلامى، بلکه به شکل خاص خودش - وجود داشت. اگر کسى با معارف غربى آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمریکا این را مىبیند و مشاهده میکند. این مسئلهى رعایتهاى اخلاقىِ دو جنس نسبت به یکدیگر، مسئلهى حیا، پرهیز از تهمت، اینها چیزهائى بود که آن روز وجود داشت. این بىبندوبارىها و اباحیگرىها بتدریج در آنجا به وجود آمده. آن روز یک زمینههائى فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروز هم فرداى بسیار تلخ و سختى را براى آنها رقم میزند. این هم جهت دوم.
جهت سوم هم این است که در این سى و دو سال، مسئلهى زن از نظر جبههى دشمنان ما، در یکى از بالانشینهاى جدول اعتراضها به ماست. از اول انقلاب روى مسئلهى زن تکیه کردند، به ما اعتراض کردند، در ردیف تروریسم و در ردیف نقض حقوق بشر قلمداد کردند. هنوز هیچ خبرى هم نبود. معلوم هم نبود که جامعهى اسلامى با جنس زن چه کار خواهد کرد. آنها شروع کردند که: اسلام علیه زن است، اسلام چنین است. البته این مسئله تا امروز هم ادامه دارد. خب، ما در این زمینه بایستى مواجهه کنیم، مقابله کنیم. افکار عمومى جهان را نمیشود دستکم گرفت. همه که مغرض نیستند، همه که خباثت ندارند؛ خباثت مال یک عدهى خاص است، مال سیاستگران و سیاستسازان و برنامهریزان و اینهاست؛ ما نباید اجازه بدهیم که عامهى مردم دچار این اغواى بزرگ قرار بگیرند؛ لذا باید وارد شویم.
البته این را هم بگوئیم؛ غرب رندانه از زیر بار طرح مسئلهى خانواده در میرود. توى همهى بحثهائى که اینها میکنند، بحث زن هست، اما اصلاً بحث خانواده نیست. خانواده، نقطهى ضعف غرب است. مسئلهى زن را مطرح میکنند، اما اصلاً اسم خانواده را نمىآورند؛ با اینکه زن از خانواده جدا نیست. بنابراین رسیدن به این مسئله، لازم است.
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 90/10/20 ساعت 5:10 عصر. - لینک ثابت
درباره ی ما
نوشته های پیشین
آخرین نوشته ها
دیگر امکانات