پایگاه اطلاع رسانی مباشر |
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه و خانوادههاى شهداى فاجعه هفتم تیر
7/ 4/ 84 |
بسم الله الرحمن الرحیم
به همهى برادران و خواهران عزیز، هم برادران و خواهران شاغل و مسئول در قوهى قضائیه و هم برادران و خواهران مرتبط با حادثهى فاجعهآمیز هفتم تیر و خانوادههاى عزیزِ شهیدان آن حادثهى تلخ، خوشامد عرض مىکنیم.
از بیانات جناب آقاى شاهرودى رئیس محترم و عالِم و محقق و شخصیت برجسته در قوهى قضائیه تشکر مىکنیم. ایشان بیانات روشنگر و مفیدى را ارائه کردند.
وقتى به حادثهى هفتم تیر نگاه مىکنیم، معناى بزرگى در این واقعهى تلخ وجود دارد، که با همهى تلخى، آن معنا شیرین است؛ و آن عبارت است از زنده بودن، پویا بودن، بالنده بودن انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى. درست مصداق این آیهى شریفه: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤتى اکلها کلّ حین بأذن ربها»؛ این یک مثال قرآنىِ الهى است که مصداق آن در زمان ما، انقلاب، نظام اسلامى و رهبرى است و تجسمِ آن، امام بزرگوار ماست که اینها زندهاند؛ درخت بالندهاى هستند که ریشههاى آن سالم است، در معرض امتحانهاى گوناگون قرار مىگیرد، دچار مشکلات متعدد و گوناگونى مىشود؛ اما بعد از برگریزان و بعد از یک خزان، باز طراوت بهارانهى دیگرى به سراغش مىآید و میوه مىدهد و برگ و بار نشان مىدهد و زنده بودن خودش را به همه ثابت مىکند. از اول انقلاب تا امروز، ما این قضایا را داشتیم؛ از ترور ناجوانمردانهى شهید مطهرى و بعد چهرههاى انقلاب؛ ترور آقاى هاشمى رفسنجانى، حادثهى هفتم تیر، حادثهى شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر مکتبى در یک روز، و حوادث گوناگون و ریز و درشت دیگر. در این بین، حضور نیروهاى مخربِ با سلاح؛ چه سلاح سیاسى، چه سلاح نظامى علیه مردم، علیه انقلاب بود تا امروز، تا انتخابات بیستوهفت خرداد و سوم تیر. اینها همه نشانههایى از سلامت این ریشهى مقدس است که موجب مىشود هر فشارى، هر برگ ریزانى، هر خزانى در سر راه آن پیش بیاید، نتواند عظمت و بالندگى این نهال و درخت مقدس را زیر سؤال ببرد. گاهى یک درخت سالم که ریشههایش سالم و عمیق است، آتش مىگیرد؛ اما بعد از آن که آتش فرو نشست، شما مىبینید از لابلاى کُندههاى سوختهى همین درخت، جوانهى سبز سربلند مىکند. چرا؟ چون ریشه، زنده است. گاهى مىبینید کسانى به جان این درخت مىافتند، شاخ و برگ آن را مىزنند، به آن زخم مىزنند؛ اما باز مىبینید که در موسم خود شکوفه مىدهد؛ میوه مىدهد؛ برگ و بار مىدهد. این، عبرت است. حادثهى هفتم تیر یک چنین حادثهاى بود. در آن حادثه،این درخت را به خیال خودشان آتش زدند. در آن روز شخصیتى مثل شهید بهشتى و شخصیتهاى برجستهى دیگر، مدیران بزرگ و کارگزار در نظام نوپاى اسلامى، را در یک مجلس به خاک و خون کشیدند؛ عدهاى را شهید کردند؛ عدهاى جانباز شدند؛ خانوادههایى داغدار شدند؛ دل ملت آتش گرفت - حادثهى تلخى بود - اما آن حادثه نتوانست این نهال را از پا بیندازد، بلکه آن را پایدارتر هم کرد. عجیب این است که همین کسانى که امروز در دنیا پرچم ضد تروریسم به دست گرفتهاند، آن روز وقتى این حادثه اتفاق افتاد، در اظهارات و در خبرها و در موضعگیرىهایشان با لبخند تمسخرآمیزِ پیروزمندانه با ملت ایران روبهرو شدند؛ یعنى دیدید از بین رفتید(!) اما اشتباهشان خیلى زود معلوم شد. البته حوادث دیگر هم تا امروز همینطور بود.
انقلاب زنده است، این اصول زنده است؛ هیچ مانعى ندارد که برگ و بار عوض بشود. خزانهایى در راه است؛ این یک حرکت طبیعى است براى موجودات زندهى عالم. همیشه ریزش و رویش وجود دارد؛ مهم این است که در کنار ریزش، رویش هم وجود داشته باشد؛ و امروز اینجور است. بحمداللَّه انقلاب علىرغم همهى تبلیغات، همهى تخریبها، همهى ضربهها، همهى تهاجمهاى از اطراف و اکناف - تهاجم سیاسى، فشار اقتصادى، تهاجم فرهنگى - پیشرفت کرده؛ این انقلاب زنده، بانشاط و مشغول پیشرفت است؛ منتها خیلى از افراد ظاهربین نمىفهمند و حقیقت را درک نمىکنند؛ مگر این که حقیقت خودش را با واقعیت سنگین به آنها تحمیل کند؛ و همینجور هم هست. امروز هم شما نگاه مىکنید و مىبینید که علىرغم این که مخالفان ملت ایران، دشمنان و توطئهگران ملت ایران، عظمت این ملت و عظمت این حضور سى میلیونى و عظمت این انتخابات را دیدند و در دل خودشان تحقیر شدند، هنوز در زبان حاضر نیستند اعتراف کنند؛ اما واقعیت قضیه این است که این ملت با حرکت خود، با حضور خود، با نشاط خود، بر روى همهى توطئهها خط بطلان کشید، بعد از این هم همینجور خواهد بود؛ منتها شرطش ادامهى تقواست، که تقوا موجب رحمت الهى است. به خودمان مغرور نشویم. مغرور شدن ملتها و مسئولان ملتها همیشه مایهى سرنگون شدن و سقوط آنها شده است. هیچکس نگوید «من» کردم. خداى متعال در قرآن با لحن استهزاءآمیزِ نافذِ خود مىگوید که قارون گفت: «قال انّما اوتیته على علم عندى»؛ من خودم بودم که با توانایى خودم توانستم به این نقطه برسم! خداى متعال او را در اعماق زمین سرنگون کرد. ما باید تلاش کنیم؛ ما باید مجاهدت کنیم. هیچ ملتى بدون مجاهدت، بدون تلاش، بدون ابتکار، بدون نوآورى، بدون فتح مراحل گوناگون پیشرفت، به جایى نمىرسد؛ اما برکت از خداست، توفیق از خداست و تقوا زاد راه است؛ لذا توصیهى همهى پیغمبران تقوا بوده است.
این انتخاباتى که اتفاق افتاد، خیلى حادثهى بزرگى بود؛ حادثهى شیرینى بود. این همه از چند ماه قبل علیه این انتخابات در دنیا تبلیغات کردند و امیدشان این بود که بیست درصد مردم شرکت مىکنند؛ این را صریحاً گفتند؛ اما این همت را تصور نمىکردند. ما بارها در صحبتهاى عمومى و علنى، خطاب به سیاستگذاران بلوکهاى قدرت جهانى مىگفتیم به حرف این تحلیلگران غلط اندیش و کجاندیش که شماها را دربارهى وضع ملت ایران گمراه مىکنند، گوش ندهید؛ زیرا ملت ایران، این نیست که اینها مىگویند. ملت ایران زنده است، ملت ایران مؤمن است، ملت ایران پایبند به مبانى انقلاب است، ملت ایران به دنبال استقلال و به دنبال آرمانهاى انقلاب اسلامى و به دنبال عزت ملى و اسلامى خود هست؛ اما اینها باور نمىکردند و با تحلیلهاى غلط خودشان نسبت به ملت ایران، حرف زدند و تحلیل کردند و تصمیم گرفتند. ملت ایران در این انتخابات خودش را نشان داد. شرکت بالاى مردم، قریبِ سى میلیون؛ و در جمعهى بعد، بیستوهشت میلیون، حادثهى عظیمى است که در این کشور اتفاق افتاد؛ حادثهى بىنظیرى است. این عزت ملت ایران است؛ این عظمت ملت ایران است؛ عظمت انقلاب است، که همه باید این عظمت را در دنیا بفهمند و منطق ملت ایران را بشناسند و با این محاسبات، با این مردم حرف بزنند و در مقابل این مردم موضع بگیرند. بنده بار دیگر این عظمت را به این ملت تبریک عرض مىکنم. انتخابات بسیار خوبى بود؛ حرکت بسیار عظیمى بود؛ کار بسیار پرافتخارى بود.
با توجه به حضور مسئولان قوهى قضائیه، این را هم عرض کنم: در خلال این انتخابات، برخى کارهایى انجام گرفت که بنده به عواملى که این کارها را انجام دادند، بدبینم؛ این تخریبهایى که صورت گرفت. بعضى از تخریبها البته از روى بىتوجهى بود؛ بعضى از آقایان و نامزدها یا طرفداران آنها با محاسباتى، حرفهایى نسبت به نظام زدند که واقعبینانه نبود؛ خیلى از مثبتات نظام، از کارهاى بزرگ نظام نادیده گرفته شد و سیاهنمایى شد. و پیشرفتهاى عظیمى که به وسیلهى دولتها در این سالها به وجود آمده، ندیده گرفته شد؛ اینها از روى غفلت بود، لیکن بعضى از این تخریبها از روى غفلت نبود. تعدادى از نامزدهاى انتخابات ریاست جمهورى مورد تخریب قرار گرفتند؛ تخریبهاى غیر منصفانه و ناجوانمردانه؛ حتّى شخصیت موجهى مثل آقاى هاشمى رفسنجانى که شخصیت محترم و باسابقهاى است، از دم این تخریبها در امان نماند. این، حادثهى بدى بود. رحمت الهى را نباید با اینگونه کارها آلوده کرد؛ با این که ما تأکید کرده بودیم. امروز چون گذشته است، من نصیحت مىکنم؛ اما مسئولان قضایى و غیر قضایى، غیر از نصیحت، وظایف دیگر هم دارند؛ آنها عوامل این تخریبها را تعقیب کنند و آنها را پیدا کنند. یک عده به طور مسلّم از روى جهالت و غفلت این کار را کردند، که البته فعل حرامى انجام گرفت؛ لیکن بسیارى از کارهایى که انجام گرفت، کار کسانى بود که به هیچ یک از نامزدها علاقهاى نداشتند و تخریب آنها براى تخریبِ فضاى انتخابات انجام گرفت؛ آنها تخریب کردند، براى زیر سؤال بردن نظام اسلامى. ما در اختلافات بزرگ مذهبى، فکرى، سیاسى دیدهایم که کسانى وارد میدان فتنهانگیزى مىشوند و از زبان این، آن را مىکوبند؛ از زبان آن، این را مىکوبند؛ در حالى که نه به این علاقه دارند، نه به آن! اینها را پیدا کنید؛ مقصران اصلى بایستى مشخص شوند، که مطمئناً دست دشمن در کار است. بعضى اظهارات، متأسفانه عزیزترین قشرهاى این کشور، جوانانِ مؤمن و بسیجى، را زیر سؤال برد! اینجور نیست، بلکه دستهاى دشمن است که در کار است براى فتنهانگیزى و براى ایجاد فساد.
این ملت، ملت مؤمن و ملت پایبند به عدالت و تشنهى عدالت است. سالها و قرنهاى متمادى عدالت در این کشور سرکوب شده است. در دوران حکومتهاى جبار پادشاهان، بخصوص آن وقتى که در کنار استبداد، نیروى خارجى و نفوذ خارجى هم وارد شد و دخالت خارجى با دیکتاتورى و استبداد توأم شد، این مردم چهها کشیدند از توأم شدن این دو نیروى شرّ و شیطانى در کشور ما. مردم تشنهى عدالتند، تشنهى حقیقتند، دشمن فسادند؛ مردم اینها را مىخواهند و آرا و شعارهاى مردم هم همین را نشان مىدهد. ما وظیفه داریم در این زمینهها کار کنیم. مسئولان کشور باید آنچه را که مورد نیاز این ملت هست، بفهمند و درک کنند و آن را انجام بدهند.
قوهى قضائیه یکى از آن مراکزى است که مردم بشدت براى استقرار عدالت به آن چشم دارند. آنچه انجام گرفته است، ارزشمند - برنامههایى که بیان شده است؛ و امروز هم فرمودند - و باارزش است؛ اما اینها باید در مقام عمل خودش را نشان بدهد؛ باید خروجى و نتیجهى قوهى قضائیه، احساس آرامش و امنیت براى مردم باشد.
یک بار من در یکى از دیدارهاى گذشته به شما برادران و خواهرانى که تشریف داشتید، عرض کردم که باید جورى بشود که هر مظلومى، هر صاحب حقى، هر کسى که معتقد است حق او تضییع شده، به مجرد این که مورد ستم قرار گرفت، در دل خود بگوید که من حالا به دستگاه قضایى مراجعه مىکنم و حق خودم را خواهم گرفت؛ این اطمینان باید در دل انسانها و افراد جامعه موج بزند؛ این باید به جود بیاید؛ ما این را احتیاج داریم.
دادگسترى جمهورى اسلامى باید به معناى حقیقى، دادگستر باشد. این کارها را در این روند، جهتدهى کنید و برنامهها را زود پیش ببرید. این برنامهاى که سال گذشته هم مطرح شد، ما هم مطرح کردیم، بعد هم تدوین شد، هر چه سریعتر پیش برود.
مسئلهى پرورش عناصر فعال در قوهى قضائیه - به قول شما کادرسازى - باید جدى گرفته بشود؛ گسترش علم و آگاهى هم در میان تمام سطوح قوهى قضائیه بسیار مهم است. من به رئیس محترم قوه عرض کردم که فاصلهى بین بعضى از آراى دادگاههاى بدوى یا تجدیدنظر قبل از رفتن به دیوان عالى کشور، و آرایى که نسبت به همین پرونده بعد از نقض در دیوان عالى کشور است، فاصلهى عجیبى است؛ گاهى بین این، دو تا رأى هست! دو دادگاه که هر دو وابسته به یک دستگاه هستند؛ یکى شدیدترین حکم را داده و مجازات را معین کرده است، یکى تبرئه کرده! فاصلهى اینها خیلى زیاد است. این، ناشى از چیست؟ کى در این بین اشتباه کرده؟ آن هم اشتباهى به این فاحشى. بالأخره بعد از آن که حکم نقض شد، ممکن است مقدارى بالا پایین برود، اما این که این مقدار فاصله باشد، این نشانهى این است که ما احتیاج داریم به گستردن دانش قضایى در همهى سطوح.
نکتهى دیگر، التزام به قانون است. قوهى قضائیه بایستى از نظارت قانون استقبال کند. قانون، یکى از ابزار نظارت است. خودِ قانون یک عامل نهاده شدهى در داخل قوهى قضائیه است که براى نظارت بر قوهى قضائیه، عامل بسیار مهم و مؤثرى است. معیار، قانون باشد و قوانین نقض نشود؛ تخصیص نخورد؛ تقیید نخورد؛ از گسترهى قانون به دلایل گوناگون چیزى حذف نشود. به هر حال، قوهى قضائیه باید هر گونه نظارتى را استقبال کند. خوشبختانه شما از مسئول عالم، دانا، هوشمند و مجموعهى بسیار خوبى از قضات شریف، پاکدامن، عناصر مؤمن در قوهى قضائیه برخوردار هستید. هر چه که نظارت بشود، هر چه که اظهار نظر بشود، حتّى انتقاد منصفانه، باید مورد استقبال قرار بگیرد. این، خیلى خوب است. آن را که حساب پاک است - چه در زمینههاى مالى، چه در زمینههاى غیرمالى - از محاسبه باکى نیست. بگذارید عناصر مقرر براى این کار؛ مثل سازمان بازرسى و سازمانهاى گوناگون نظارتى و همچنین عناصر بیرون از دستگاه قضایى؛ مثل صاحبنظران حوزه و دانشگاه، حقوقدانان کشور، اعلام نظر کنند، پیشنهاد کنند، انتقاد کنند؛ اینها قوهى قضائیه را تقویت مىکند و قوهى قضائیه را ورز مىدهد. بحمداللَّه ارکان قوهى قضائیه ارکان خوبى است؛ پایهى آن پایهى بسیار خوبى است و برخاسته و پدید آمده از ریشهى مقدس نظام جمهورى اسلامى و متکى به احکام اسلامى است و از چیزى باکى ندارد و قوهى مستحکمى است؛ هر چه بیشتر با آن چالش قانونى، چالش نظارتى انجام بگیرد، براى او بهتر است و موجب ورزیدهتر شدن آن خواهد شد.
به کمک الهى باید چشم داشته باشیم؛ از کمک الهى مأیوس نشویم؛ توفیقات الهى را قدر بدانیم؛ توجهات حضرت بقیةاللَّه (ارواحنا فداه) را مغتنم بشماریم و بدانیم که اساس این انقلاب و خون مطهر شهیدانى که در راه آبیارى این ریشهى مقدس ریخته شده است، دستگاه بسیار باعظمتى درست کرده که هیچ طوفانى به فضل الهى قادر به تکان دادن و متزلزل کردن آن نیست.
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:6 عصر. - لینک ثابت
مشروح بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤولان قوه قضائیه و خانواده شهداى هفتم تیر
07 / 04 / 1383
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم به برادران و خواهران عزیز و مسؤولان و کارگزاران قوه ى حساس و مهم قضائیه و همچنین به خانواده هاى مکرم و معظم شهیدان حادثه ى اندوهبار هفتم تیرماه، که شهادت برجستگان طراز اول کشور را در این حادثه به دنبال داشت، خوش آمد عرض مى کنیم.
یک جمله در باب حادثه ى هفت تیر و شهداى گرانقدر آن و مخصوصاً شخصیت ممتاز و برجسته ى مرحوم آیت اللَّه بهشتى (رضوان اللَّه تعالى علیه) عرض کنیم. این حادثه از سویى حقیقتاً سند مظلومیت ملت ایران و جمهورى اسلامى بود، و از سوى دیگر نشانه ى اقتدار و استحکام این نظام.
جمهورى اسلامى هنوز هم سند مظلومیت است؛ زیرا کسانى که امروز پرچم مبارزه با تروریسم را سر دست گرفته اند، اما به دنبال جهان گشایى و کشورگشایى و دنباله گیرى مقاصد مادى و سیاسى خود هستند، با تروریستهاى جرارِ پدیدآورنده ى حادثه ى هفتم تیر مثل دوست و برادر و خویشاوند رفتار مى کنند؛ از آنها حمایت مى کنند؛ با آنها همکارى مى کنند و با یکدیگر توطئه مى کنند؛ همدلى به هم نشان مى دهند، در حالى که اینها خودشان اقرار و بلکه افتخار کردند که چنین حرکت تروریستى فجیعى را در کشور ما به وجود آوردند؛ این است مظلومیت ملت ایران.
حادثه ى هفتم تیر همچنین نشانه ى اقتدار و استحکام هم است؛ چون اگر کسى شهید بهشتى را مى شناخت و قوّت فکر و اراده و ابتکار در تصمیم و اقدام را در این شخصیت ممتاز مى دانست، خوب مى فهمید که حذف یک چنین شخصیتى از مجموعه ى مدیریتى کشور چه معنایى مى دهد. شهید بهشتى حقیقتاً مثل سنگ آسیاى گرانى بود که با گردش خود، ده ها کار انجام مى داد؛ تولید انرژى مى کرد، کار راه مى انداخت، پیش مى رفت و فکر تولید مى کرد. وقتى کسى مثل این شخصیت را که در مدیریت، در اجرا، در اقدام، در فکر، در مبانى فقهى و فلسفى، در تجربه و جهان دیدگى و روشنفکرى و وسعت نظر در آن پایه و رتبه بود، از دل مدیریت نظامى نوپا بیرون بکشند و آن را از بین ببرند، باید نظام فلج مى شد؛ اما نظام نه تنها با رفتن بهشتى و با رفتن شخصیتهاى برجسته ى دیگرى که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمین گیر نشد، بلکه هر کدام از این شهادتها مثل خون تازه یى در رگ کالبد زنده و پُرطراوت این نظام جوان دوانده شد و او را سرحال تر، بانشاطتر و پُرانگیزه تر کرد؛ این، همان استحکام نظام است، که تا الان هم همین طور است.
به همین دلیل، مردم ما براى شهادت شهدا مثل بقیه ى متوفى ها، به همدیگر تسلیت نمى گویند؛ تبریک مى گویند. وقتى بهشتى شهید شد، مردم مى گفتند: «تبریک و تسلیت»؛ غم در کنار فتح؛ این، هویت این نظام و انقلاب را روشن مى کند.
امروز هم حادثه ى هفت تیر زنده است؛ چون هم عاملان حادثه که جزو لئیم ترین جنایتکاران محسوب مى شدند و لئامتشان به خاطر این بود که به چهره ى دوست درآمده بودند و کار خبیث ترین دشمنان را مى کردند زنده اند؛ هم بهشتى زنده است؛ پایه گذار و معمار نوین قضایى کشور.
اگر بنا بود شهید بهشتى در کشورى که هیچ نظام قضایى ندارد، کار را از خشت اول شروع کند، کارش آسان تر بود. تبدیل یک جریان و یک بناى آمیخته ى از خوب و بد و درست و غلط، با جهتگیرى نادرست، به نظامى که مى خواهند جهتگیرى اش درست باشد و کار عدالت اسلامى را به سامان برساند، خیلى خیلى کار دشوارى است. این کار دشوار را هنوز هم شما مشغولید و ادامه مى دهید و باید ادامه بدهید.
اما در مورد قوه ى قضائیه. همان طور که جناب آقاى شاهرودى فرمودند، در پایان دوره ى پنج ساله و طلیعه ى دوره ى جدید مسؤولیت ایشان، جاى آن هست که ان شاءاللَّه از سوى مسؤولان قوه ى قضائیه نگاهى با دید اصلاح گرانه به قوه ى قضائیه بشود و از هر روزِ پنج سال آینده ان شاءاللَّه بهره گرفته شود، تا بیشترین تلاش و کار ممکن در طول این پنج سال - که مدت کمى هم نیست - تحقق پیدا کند. آنچه که صورت گرفته، هر کدام در جاى خود ارزشمند است؛ هر قدم و هر پله یى از مجموعه ى این پلکان طولانى که نوردیده شده، بدون تردید یک کار لازم انجام گرفته؛ یک مقدمه ى واجب؛ اما انجام مقدمه ى واجب، انسانى را که چشم به هدفهاى والا دوخته است، راضى نمى کند. اگر ما از این صد پله، نه پنجاه پله، بلکه نود و حتّى نودوپنج پله را هم بپیماییم، باز به پشت بام نرسیده ایم؛ هر چند که به هدف نزدیک شده ایم.
شما نگاه کنید ببینید از قوه ى قضائیه چه انتظارى هست، که این انتظارات در قانون اساسى ما آمده است. اگر شما به ذهنیت عامه ى مردم و به ذهنیت اسلامى نگاه کنید، مى بینید که توقع از قوه ى قضائیه این است که عدالت در زندگى مردم ملموس شود؛ عدالت را حس کنند و این عمومیت پیدا کند - همین طور که من یک وقتى به شما عرض کردم - طورى شود که هر کس که مورد ستمى کوچک یا بزرگ قرار گرفت، فروغ امیدى در دل او باشد که حالا مى روم به قوه ى قضائیه مراجعه مى کنم و داد خود را مى ستانم؛ این باید عمومى شود؛ ما هنوز به این جا نرسیده ایم. البته همه ى آنچه که ما پیش رفته ایم و هر قدمى که شما جلو رفته اید، اجر و حسنه ى الهى و تمجید آگاهانِ از این اقدام را با خود همراه دارد و یقیناً در میزان الهى بسیار بسیار باارزش است، ولو کسى نفهمد؛ شکى در این نیست؛ حاکى از ارزشهایى است که در وجود شماست و همه ى این قدمها، قدمهاى ارزشمندى است که انجام گرفته است؛ اما تا مادامى که به این نقطه - که نقطه ى آرزویى و آرمانى است - نرسیده ایم، همه ى این قدمها مقدمه است و این مقدمه ها نباید هیچ کس را راضى کند؛ این حرف و توصیه ى اصلى من به همه ى مسؤولان قوه ى قضائیه است.
نقطه ى قوّت وضع موجود این است که وضعیت قوه ى قضائیه و مدیریت عالى آن، امیدآفرین و امیدبخش است. انسان یک وقت به مجموعه یى نگاه مى کند و احساس نومیدى مى کند؛ اما یک وقت است که انسان ظرفیتها و شخصیت ها و موجودى یى را مشاهده مى کند که فروغ امید را در دل انسان زنده مى کند. قوه ى قضائیه این جورى است. بحمداللَّه انسان، مدیر برجسته، فاضل، عالم، مجتهد و روشنفکرى را در رأس، و شخصیت هاى قضایى و علمى و ممتازى را در بدنه، از صدر تا ذیل، مشاهده مى کند؛ این، ظرفیت قوه ى قضائیه است. اگر این درخت میوه ى مطلوب هم نداشته باشد، چون سالم، پُر استعداد، تناور، و داراى ریشه یى سالم و بدنه اش سربرافراشته است، انسان بدون شک مى داند که از این درخت میوه خواهد رویید. آنچه لازم است، دنبال گرفتن و پیگیرى کردن است.
محور در قوه ى قضائیه، قاضى است. بقیه ى تشکیلات همه تدارک چىِ قاضى اند؛ همه در حکم نیروهاى ستادى براى صف هستند. صف، قاضى است. آنچه که در عرصه ى قضاوت و صحنه ى دادگاه اتفاق مى افتد، آن چیزى است که به ما نشان مى دهد که: «الثمرة تنبأ عن الشجرة»؛ یعنى نشان مى دهد پشت سر این صف و پشت سر این جبهه ى مقدم، وضع چگونه است. کارى کنید که عرصه ى دادگاه، عرصه ى عدالت شود. البته شکى نیست که باز هم عده یى ناراضى خواهند بود، ولى این مناط نیست؛ چون حتّى آن کسانى هم که ناراضى خواهند بود، باید بدانند که فرمود: «فانّ فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»؛ عدل گشایش است براى همه، حتّى براى محکوم. اگر کسى که با میزان و با شاخص عدالت محکوم شده است، این محکومیت برایش سخت بیاید، بداند که اگر این شاخص بر روى ظلم تکیه کند، براى او سخت تر است؛ زیرا ممکن است در دادگاه ظلم، او کامیاب شود، اما در صد مرحله ى دیگر زندگانى، خطر بى عدالتى گریبانش را خواهد گرفت. باید عدالت اجرا شود و تحت تأثیر هیچ چیز؛ ثروت، قدرت، دیوان سالارى و بوروکراسى نباید قرار بگیرد. اگر دیوان سالارى و تشکیلات ما عدالت را مختل مى کند، مضر است. باید دیوان سالارى را به نحوى سازماندهى و تنظیم کرد که به عدالت کمک کند؛ زیرا عدالت ملاک و اصل است؛ اجراى عدالت و احقاق حق و ابطال باطل.
نظام اسلامى در مقابل مردم قرار ندارد؛ مقابله ى حکومت و مردم مربوط به ادبیات نظامهاى استبدادى و دیکتاتورى است. در کنار نظامهاى استبدادى و دیکتاتورى، نظامهایى هستند که ولو ظاهرشان مردم سالارانه و دموکراسى است؛ اما باطنشان متکى به ثروت و به پول و به منافع طبقات خاص است. این نظامها نیز مقابل مردم قرار دارند؛ چه اقرار کنند، چه اقرار نکنند؛ لیکن در نظام اسلامى حکومت عامل مردم است؛ دست مردم است؛ نماینده و خادم و کارگزار مردم است؛ صاحب حق، مردم اند. در چنین تشکیلاتى، قوه ى قضائیه بازوى قدرتمندى است که هر جا انحراف و تخلفى از این حالت پیدا شد، باید گریبان متخلف را بگیرد و رها نکند؛ این وظیفه ى بزرگ قوه ى قضائیه است؛ از جوسازى و از حمله و تهاجم و اتهام و بدگویى هم نباید ترسید و تحت تأثیر تشر و قدرت نمایى و قدرت طلبى و پول و پولدار و بقیه ى چیزها هم نباید قرار گرفت؛ باید روى این مسائل تکیه کرد؛ قوه ى قضائیه به قاضى بیندیشد.
یکى از دستگاه هاى تدارکات چى، دستگاه نخبه شناسى و نخبه پرورى است؛ یعنى کادرسازى در دستگاه قضایى و راه اندازى تشکیلات علمى و آموزشى قوه ى قضائیه که بایستى بسیار پُرکار و پُر تلاش عمل کند. بخش دیگر، دستگاه هاى ارزیابى و نظارت است. بخش سوم، دستگاه هاى مدیریتى است، و بخش چهارم، دستگاه هایى است که حکم را مراقبت کنند که بر خلاف نباشد؛ چه آنهایى که قبل از حکم است، چه آنهایى که بعد از حکم است. بخش پنجم، مربوط به محکومان است، تا درباره ى آنها عدالت اجرا شود. البته همه ى این بخش ها در داخل دستگاه قضایى تعبیه شده و وجود دارد؛ با این دید بایستى به عدالت نگاه کرد.
درباره ى محکومان باید گفت که ما نباید خیال کنیم که عدالت درباره ى کسى که محکوم به زندان شده، این است که او را به زندان بیندازیم و سر موعد هم آزادش کنیم. این، فقط بخشى از عدالت است. بخش دیگر این است که زندان براى او جایى نباشد که او را فاسد یا فاسدتر کند یا شخصیت او را از بین ببرد یا خانواده ى او را بیچاره کند. این گرایشى که امروز در قوه ى قضائیه براى زندان زدایى هست، بسیار نقطه ى مثبت و خوبى است. البته بدون تردید کار بایستى با نظم، با ترتیب، با انضباط، با فکر درست و با برنامه ریزى انجام بگیرد، لیکن جهت درست، همین جهت است و ما نباید یک گوشه یى را که خود موجب نابودسازى اصالتها و شرافتها و ارزشهاست، درست کنیم.
البته گفتن این حرفها آسان است؛ عمل کردنش بسیار دشوار است؛ همان طور که فرمود: «الحقّ اوسع الاشیاء فى التّواصف و اضیقها فى التّناصف»؛ حق در توصیف زبانى خیلى چیز خوبى است؛ خیلى چیز گشوده و گسترده دامنى است که درباره ى آن مى شود حرافى کرد؛ اما وقتى بنا شد که به آن عمل شود، آن جا کار دشوار مى شود. این دشوارى به معناى ناممکن بودن نیست، بلکه تلاش، همت، پیگیرى و استفاده ى از علم و عقل و تدبیر و همکارى لازم دارد.
امیدواریم خداوند متعال به همه ى شماها اجر بدهد؛ به شماها کمک کند. این کارى که شما دارید انجام مى دهید، جزو مهمترین و ارزشمندترین کارهاست و هر کسى در این راه خدمت مى کند، باید خداوند متعال را شاکر باشد که این توفیق بزرگ را به او داده است.
ان شاءاللَّه همه ى شما مشمول ادعیه ى زاکیه ى حضرت بقیةاللَّه (ارواحنافداه) باشید و شهداى عزیز ما و شهداى قوه ى قضائیه و شهداى هفتم تیر مشمول رحمت و برکات و فیض الهى قرار داشته باشند.
والسلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:5 عصر. - لینک ثابت
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مسؤ ولان ، قضات و کارکنان قوه قضاییه
07/04/1382
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
خوش آمد عرض مى کنیم به همه حضار محترم ، بخصوص برجستگان علمى و عملى قوه قضاییه ، و خسته نباشید عرض مى کنم به همه کسانى که در راه استحکام قوه قضاییه و جهت عدل و حق دادن هرچه بیشتر به این قوه تلاش کرده اند و مخلصانه نیروى خود را در این راه گذاشته اند؛ مخصوصا رئیس محترم این قوه حساس که به فضل پروردگار شخصیت جامع علمى و فکرى و عملى محسوب مى شوند؛ مجتهد، روشنفکر، خوشفکر و فعال ؛ که این از نعم بزرگ الهى بر ماست . یاد شهیدان گرانقدر هفتم تیر را گرامى مى دارم ؛ بخصوص شهید مظلوم ، مرحوم آقاى بهشتى (رضوان اللّه علیه ) را که یک عنصر قوى ، مستحکم و بشخصه یک پرچم برافراشته در سیر انقلاب بود. شخصیت ایشان و نقاط برجسته اى که در ایشان وجود داشت و خدمات ماندگارى که براى نظام اسلامى و کشور کرد، فراموش نخواهد شد.
یک جمله درباره حادثه مهم هفتم تیر عرض کنیم و آن این است که شاید از همه ابعاد متعددى که این حادثه داشت ، این بُعد جالب تر باشد که این حادثه نشان داد که ضربه هاى سهمگینى از این قبیل هم حتّى نمى تواند به استحکام بناى جمهورى اسلامى که به ایمان و حضور مردم تکیه کرده است ، خللى وارد کند. این حادثه ، حادثه کوچکى نبود. چنین حادثه اى در هر نقطه دنیا کافى است براى فرو ریختن یک نظام . این همه اشخاص مؤ ثر، مهم ، خوشفکر و مبارز به دست جنایتکار تروریستها در یک لحظه از بین بروند و نظام آن را تحمل کند و از آن وسیله اى براى استحکام هرچه بیشتر خود به وجود بیاورد؛ این چیز شگفت آورى بود؛ این به برکت حضور و ایمان مردم و به برکت استحکام ساخت درونى نظام اسلامى بود و به فضل پروردگار همیشه همین طور خواهد بود.
درباره قوه قضاییه دو سه نکته را عرض مى کنم . یکى این که اهمیت این قوه به این است که با اعتماد به نفس و رعایت ضوابط و موازین ، کار خود را با قدرت و قاطعیت دنبال کند. خداى متعال موفقیتها را نصیب مجموعه اى خواهد کرد که با ایمان به کار و راه خود و با به کارگیرى شیوه هاى درست و منطقى ، دنبال هدف باشد؛ این هرگز تخلف نمى شود. همه توفیقات شما هم در این سالها که جناب آقاى شاهرودى به بسیارى از آنها اشاره فرمودند ناشى از این معناست . اگر انگیزه هاى سیاسى و موذیانه را نادیده بگیریم ، در وضع عادى هم قوه قضاییه کسانى را دارد که از او ناراضى باشند؛ چون طبیعت قضاوت این است . اگر انگیزه هاى گوناگون موذیانه هم دخالت کرد، آنگاه این معنا تشدید مى شود. در چنین اوضاع و شرایطى که براى مجموعه قضایى پیش بیاید، درس بزرگ این است که با اعتماد و اتکاى به نفس و استمداد از خداوند متعال و تصحیح روزبه روز کارها و بر طرف کردن اشکالها، راه خود را به سمت اهداف عالیه ادامه بدهد و بداند که صلاح دنیا و آخرت او در این است . این ، هم خدا را راضى خواهد کرد و هم دلها و افکار مردم را به حقانیت مجموعه قضایى متوجه خواهد کرد. "و کفى باللّه حسیبا"؛ حسابگر و قضاوت کننده واقعى در مورد اعمال و رفتار انسان خداست و همین کافى است .
شما ملاحظه کنید خداوند متعال حبیب خود، پیغمبر مکرم و معظم را در امتحان دشوارى قرار داد که در آن واقعه بیشترین چیزى که در تهدید لطمه بود، آبرو و اعتبار خود پیغمبر بود؛ قضیه اى که در سوره احزاب بیان شده است ؛ "و اذ تقول للّذى انعم اللّه علیه و انعمت علیه ، اءمسک علیک زوجک واتّق اللّه و تخفى فى نفسک ماللّه مبدیه ". در این حادثه ، افکار و عواطف عمومى ممکن بود علیه پیغمبر تحریک شود؛ موضع ، موضع تهمت بود؛ "و تخشى النّاس واللّه احقّ ان تخشاه ". خدا به پیغمبرش مى گوید ملاحظه حرف این و آن را مى کنى ، در حالى که باید ملاحظه خدا را بکنى . و پیغمبر ملاحظه خدا را کرد و این امتحان بزرگ و بسیار دشوار را از سر گذراند. در این جاست که این آیه تکان دهنده ذکر مى شود: "الّذین یبلّغون رسالات اللّه و یخشونه و لا یخشون احدا الاّ اللّه ". لازمه تبلیغ رسالات الهى این است . عده اى را بر اثر اشتباه یا سوءفهم یا تبلیغات خصمانه و موذیانه در مقابل انسان قرار مى دهند؛ راه مقابله فقط این است که انسان محاسبه خدایى را ملاک قرار بدهد. لذا در پایان همین آیه مى فرماید: "و کفى باللّه حسیبا"؛ خدا محاسبه کننده است ؛ اوست که قضاوت خواهد کرد که من و شما در این راه درست حرکت کرده ایم یا نه . اگر خدا این طور قضاوت کرد، آن وقت خاصیت با خدا بودن این است که خود خداى متعال متکفّل اصلاح نظر مردم هم خواهد بود؛ "من اءصلح فیما بینه و بین اللّه اصلح اللّه فیما بینه و بین الناس ". خداى متعال خودش این بخش قضیه را هم به عهده مى گیرد؛ کمااین که در قضیه پیغمبر به عهده گرفت و حقیقت را روشن کرد. شهید عزیز ما، مرحوم بهشتى هم بزرگترین امتحانش این بود. آن مقدارى که در آن دوره به این سید بزرگوارِ نورانىِ ارزنده برجسته ، دستهاى تبلیغاتى دشمن تهمت زدند، به کمتر کسى از عناصر انقلاب در طول زمان این همه اهانتهاى خصمانه و بغض آلود کردند. گفتند انحصارطلب است ، متکبر است ، قدرت طلب است ، دنبال دیکتاتورى است ؛ اما او راه خود را با قدرت و قوت طى کرد؛ البته جان خودش را گذاشت ، اما در واقع با استقامت در این راه ، جان و حقیقت و هویت خودش را به عرش اعلى رساند. همه اینها براى ما درس است . اولین توصیه ما به قوه بسیار مهم و مؤ ثر قضایى این است که هدف را درست انتخاب کند؛ راه را بر طبق موازین انتخاب کند؛ قدم در آن راه بگذارد و با قوت و اعتماد به نفس و اتکال به خدا پیش برود و ملاحظه این را نکند که یک عده جوسازى و بدى و موذیگرى و بى انصافى مى کنند؛ خداى متعال اینها را اصلاح خواهد کرد؛ این اساسى ترین کارى است که قوه قضاییه که بحمداللّه موفقیتهاى زیادى داشته است در ادامه این راه براى رسیدن به قله قضاى اسلامى باید در نظر بگیرد و پیش برود. البته همین جا این نکته را هم اضافه کنم : تبیین حقیقت و اطلاع رسانى به افکار عمومى هم مهم است ؛ این را هم نباید فراموش کرد. نباید مردم را در ابهام باقى گذاشت . در قضیه نبىّ مکرم (علیه وعلى آله آلاف التحیّة والثّناء) خداى متعال از طرق همین آیه اطلاع رسانى هم کرد؛ یعنى حقیقت قضیه را نشان داد و فهماند که این اقدام خطرناک و بسیار جلب کننده سوءظنّ افکار عمومى که براى پیغمبر به وجود آورد، براى این است که یک سنت غلط عملا در جامعه شکسته شود. "ما کان على النبى من حرج فیما فرض اللّه له ". خداى متعال بر او واجب کرد که این کار انجام دهد، براى این که این سنت غلط که فرزندخوانده را در حکم فرزند بدانند، که مشکلات فراوانى را در نظام اجتماعىِ آن روز به وجود مى آورد، در میان مردم از بین برود. براى این کار، پیغمبر را به عنوان یک قربانى حقیقت وسط میدان آورد؛ اما از پیغمبرش دفاع هم کرد؛ اطلاع رسانى هم کرد. بنابراین اقدام بکنیم ، اما حقیقت را هم براى مردم تبیین کنیم . بدون تبیین حقیقت ، افکار عمومى در ظلمت و فضاى غبارآلود باقى خواهد ماند و دشمن سوءاستفاده خواهد کرد.
نکته دوم این است که نظام اسلامى و هر نظامى به قوه قضاییه اى نیاز دارد که هم مقتدر و هم مورد اعتماد باشد؛ این دو رکن در کنار هم لازم است . مورد اعتماد بودن به معناى این نیست که انسان براى وجاهت مردمى ، از قدرت آن دستى که ضامن اجراى قوانین است ، بکاهد. اساس قوه قضاییه براى حفظ قانون است . امروز بحمداللّه در کشور ما همه مسؤ ولان دم از تبعیت از قانون مى زنند، این چیز خیلى مثبتى است ؛ حفظ قانون ، رعایت قانون . حفظ و رعایت قانون چگونه تضمین مى شود؟ یک راه تضمین وجود دارد و آن ، قدرت قوه قضاییه است . کسانى که اقتدار قوه قضاییه را آماج حملات خود قرار مى دهند، بدانند که به بى قانونى و هرج ومرج و ابطال و تضییع حقوق ضعفا کمک مى کنند؛ چون قوه قضاییه بازو و پنجه قدرتمند نظام است ، براى این که گریبان متجاوز و متخلف از قانون را بگیرد و او را سر جاى خود بنشاند تا مردم بتوانند در پناه قانون زندگى کنند. پس اقتدار قوه قضاییه یک اصل است ، اما در عین حال این اقتدار باید به نحوى باشد که اعتماد مردم جلب بشود و این با همین اصلاحاتى است که در قوه قضاییه طراحى شده است و باید با قدرت تمام دنبال شود. کارهایى که اشاره کردند، بسیار مهم است . علاوه بر اینها، انبساط عدالت در سرتاسر دستگاههاى قوه قضاییه تا رده هاى پایین در همه جاى کشور است . هر دادگاهى در هر نقطه اى که مرجع جمعى از مردم هست ولو جمع کوچکى باید به نحوى عمل کند که دلگرمى و اعتماد مردم را به خود جلب کند؛ یعنى همه مطمئن بشوند که این هسته قضایى که در این جا مستقر است ، بر طبق قانون و عدل حکم خواهد کرد. طبیعى است اکثر مردم که اکثر مردم خوبند خشنود و دلگرم خواهند شد؛ اقلیتى هم که متجاوزان و خودسرها و متعدیان به حقوق دیگران هستند، نگران خواهند شد. این نگرانى ، نعمت بزرگى است . بدانند که این پنجه قوى ، در آن نقطه از کشور هم کارآمد است . شرط اعتماد مردم به قوه قضاییه این است . من مکرر به دوستان و برادران این نکته را عرض مى کنم که از تخلف قضایى حتّى در گوشه اى از کشور هم نباید اغماض و صرفه نظر کرد؛ چون بدنه متصل به مردم ، همین بخشهاى منتشر در سرتاسر کشور هستند؛ مردم با اینها تماس دارند و نزدیکند. قضاوت درباره آنها، تعمیم پیدا مى کند به قضاوت در کل قوه قضاییه . گاهى مى بینید یک قاضى یا یک کارمند قضایى در نقطه اى از کشور خداى نکرده به نحوى عمل مى کند که نظر جمعى از مردم را نسبت به کل قوه قضاییه برمى گرداند و همه این زحمات و خدمات و تلاشهایى که این قدر هم قیمت دارد، بکلى از بین مى برد. بنابراین هم اقتدار قوه قضاییه یک اصل است ، هم معتمَد بودن آن . باید به گونه اى عمل کرد که دل مردم گرم باشد.
نکته دیگرى که آن هم به نظر من مهم است و بحمداللّه کارهاى خوبى شده است و من اطلاع داشتم ، حالا هم فرمودند، طرح کلى یک قوه قضاییه صددرصد اسلامى و عادلانه و منطبق بر پیشرفتهاى فنى و علمى موجود دنیاست طرح کلى قوه قضاییه که تهیه شده است روى این کار باید خیلى سرمایه گذارى کرد. کار قضایى یک کار تخصصىِ محض است . کسانى که وارد میدان طراحى براى قوه قضاییه مى شوند، باید از علم و تجربه و هوشمندى برخوردار باشند؛ هم حقوق بدانند، هم فقه اسلامى بدانند، هم با قوه قضاییه آشنا باشند، هم ارزیابى درستى از وضع موجود داشته باشند و نقاط قوت و ضعف آن را بدانند، هم نیازهاى جامعه را بدرستى بشناسند و هم از نظر صاحب نظران گوناگونى که در حوزه و دانشگاه هستند، درباره مسائل قوه قضاییه ، بخصوص مسائل کلان آن مطلع باشند. بر اساس اینها، این طرح به عنوان یک مجموعه کلى ریخته شود؛ این مهمترین کار در قوه قضاییه است . اگر به فضل پروردگار این کار به خوبى و با استحکامِ کامل انجام بگیرد، تا سالهاى متمادى قوه قضاییه مى داند باید چه کار بکند؛ چه بخشى را احداث کند، چه بخشى را ترمیم کند، چه بخشى را اصلاح کند، چه بخشى را بردارد. بهترین متخصصان در این زمینه ها باید در راءس این کار باشند و درباره این مساءله نظر بدهند.
مساءله امنیت قضایى هم که در برخورد و مراجعه و مواجهه با دستگاه قضا مردم احساس امنیت کنند، بسیار مهم است ؛ این نگاهِ بسیار دقیق و حساس و جستجوگر را در درون قوه قضاییه مى طلبد. بحمداللّه ما در قوه قضاییه ، قضات پاکدامن ، شریف ، دانا، مسلط بر کار و باوجدان خیلى داریم . الحمداللّه بدنه قوه قضاییه ، بدنه بسیار خوبى است ؛ منتها در هر مجموعه اى باید همیشه انسان این بیم را داشته باشد که آدمهاى سست بنیاد، سست عقیده و سست عمل حضور دارند؛ از این احتمال نباید صرف نظر کرد؛ باید دایم مثل دوربینى که با نورافکن محوطه اى را جستجو مى کند، چشمهاى جستجوگر مسؤ ولان عالى قوه به طور دایم در داخل قوه قضاییه جستجو کند؛ آنگاه امنیت قضایى به معناى واقعى کلمه به وجود آید. اگر امنیت قضایى به وجود آمد، امنیت سیاسى ، امنیت اجتماعى ، امنیت اقتصادى ، امنیت اخلاقى و امنیت فرهنگى هم به وجود خواهد آمد. ملاحظه مى کنید امروز دشمنان ، امنیت اجتماعى و مدنى ما را هدف قرار داده اند؛ این چیزى است که به طور واضح و جلوى چشم ، همه مى بینند و مشاهده مى کنند. دشمنانى که با اساس جمهورى اسلامى مخالفند، امروز بهترین راه اعمال مخالفت خود را در این پیدا کرده اند که امنیت کشور را به خطر بیندازند. علاوه بر امنیت اخلاقى و فرهنگى که چند سال است دشمن روى آن با شدت کار مى کند که مکرر به عنوان هشدار به مسؤ ولان ، تهاجم فرهنگى دشمن را یادآور شده ایم و علاوه بر امنیت سیاسى که دشمن در حرکت سیاسى کلان نظام مى خواهد اختلالاتى ایجاد کند، امروز در صدد است امنیت اجتماعى و مدنى مردم را از بین ببرد. ما جزو کشورهایى هستیم که به توفیق پروردگار بیشترین امنیت اجتماعى و مدنى را داشته ایم . سالهاست که آحاد مردم با آرامش و همبستگى در امنیت زندگى مى کنند؛ مى خواهند این را از بین ببرند؛ مى خواهند کارى کنند که یک انسان در جامعه ، بر مال و فرزند و جوان و بر تحصیل و ادامه راه خود به سوى آرمانهایى که هر شخصى دارد، هیچ گونه امنیت و تضمینى نداشته باشد؛ این عینا همان نقشه اى است که اول انقلاب طراحى کردند تا امنیت را از بین ببرند. آن روز هم هدف اصلى را امنیت جامعه قرار دادند. آن روز هم مى گفتند آزادى نیست و به بهانه دروغین مطالبه آزادى ، امنیتى را که داشت بتدریج مستقر مى شد، مى خواستند نگذارند مستقر شود؛ اما نظام بر این حرکت دشمن فائق آمد. امروز هم به بهانه دروغین و مزورانه مطالبه آزادى هاى مدنى مى خواهند امنیت مدنى و اجتماعى را از بین ببرند، که باز هم فائق نخواهند آمد. باز هم دشمن در مقابل اراده ملت ایران و در مقابل ایمان و ایستادگى این مردم ، بسیار ضعیف و زبون است ؛ این را دشمن بارها تجربه کرده است ، باز هم تجربه خواهد کرد. بالاخره عده اى از مردم را دچار مشکل مى کنند. دستگاهى که در این قضایا مى تواند نقش ایفا کند، از جمله ، دستگاه قضایى است . البته دستگاه هاى اجرایى و سیاسى کشور هم نقشهاى مهم و فعال دارند و بحمداللّه امروز همه متوجه مسؤ ولیتهاى خود در این زمینه ها هستند. دستگاه قضایى هم نقش بسیار مهمى دارد و این ان شاءاللّه با توجه به امنیت قضایى مردم و با رعایت آداب قضا در اسلام و حفظ حقوق مردم در همه مراحل قضا، تاءمین خواهد شد.
امیدواریم خداوند متعال به شماها کمک کند و همه ما را هدایت کند به آنچه رضاى او و صراط مستقیم او در آن هست و قلب مقدس ولى عصر (ارواحنافداه ) از همه شما خشنود و راضى باشد و ان شاءاللّه بتوانیم شاهد پیشرفت روزافزون کارهاى شما در این زمینه هاى بسیار حساس و مهم باشیم .
والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:4 عصر. - لینک ثابت
بیانات معظم له در دیدار مسئولان قوه قضائیه و جمعى از قضات
05 / 04 / 1381بسم الله الرحمن الرحیم
به حضار محترم, مسئولان خدوم و زحمتکش قوه ى قضائیه و همچنین خانواده هاى محترم که به شهداى عزیز و عالى قدر هفتم تیر منتسب هستند, خوش آمد عرض مى کنم.این هم یکى از نقاط برجسته در سرگذشت قوه ى قضاییه ى ماست که روزهاى تجلیل سالانه ى آن با هفتم تیر مصادف است و برگرفته و برخاسته ى از حادثه ى پرشکوه شهادت است.
خداوند درجات شهید عزیزمان, مرحوم آیت الله بهشتى را رفیع بفرماید و آن بزرگوار را با اولیایش محشور کند که مجاهدت بزرگى را, چه در عرصه ى سیاسى و ادارى کشور و نظام انقلابى و چه بخصوص در عرصه ى قضایى آغاز کرد, که بحمدالله بعد هم به وسیله ى آقایان ادامه پیدا کرده است.
شهداى هفتم تیر در موقعیت بسیار حساسى هدف تهاجم کینه ورزانه ى دشمنان انقلاب قرار گرفتند.هدف, فقط شهید بهشتى نبود; در واقع مجموعه ى باارزشى از مدیران نظام اسلامى هدف بودند و مقصود این بود که نظام اسلامى را فلج کنند.این تلاشهایى که شما امروز مى بینید یا مى شنوید علیه نظام اسلامى صورت مى گیرد, از سالهاى اول شروع شده است که بحمدالله با مقاومت مردم تاکنون ناکام مانده است.یکى از مظاهر آن, همین مساله ى هفتم تیر بود.
و اما راجع به قوه ى قضائیه:اولا لازم است بنده از زحماتى که در همه ى سطوح قوه ى قضائیه از سطوح عالى و هیات رئیسه ى قوه تا بخشهاى کارگزار و مجرى و عامل و دادگاهها و قضات محترم و دیگران کشیده مى شود و خدماتى که صورت مى گیرد, صمیمانه تشکر کنم.حجم کار سنگینى که در این قوه در جریان است, حقا جاى سپاسگزارى و تشکر دارد; بخصوص تلاشها و اقداماتى که ریاست محترم قوه در بیاناتشان به آنها اشاره کردند و گفتند این تلاشها به آینده نگاه مى کند و به وظایف خطیر قوه ى قضاییه ناظر است, که ان شاالله این کارها باید با قوت و قدرت پیش برود.بخصوص لازم مى دانم از رئیس محترم قوه ى قضاییه تشکر کنم.بحمدالله مقام علمى و دینى و عملى ایشان, مقام رفیعى است و یکى از برکات الهى براى کشور این است که چنین شخصیتهایى, این گونه مسئولیتهاى خطیر و حساسى را بر عهده داشته باشند.
امیدواریم ان شاالله روز به روز توفیقات الهى بر ایشان و دیگر عزیزان و همکارانشان بیشتر شود.
قوه ى قضاییه در پیشرفت کشور به سمت هدفهاى اسلامى, نقش تعیین کننده دارد.بارها تکرار شده است که اگر بخواهیم حرکتى که به سمت اهداف الهى و اسلامى و رعایت حقوق مردم ترسیم شده است, تعقیب شود, بدون ضمانت اجرا ممکن نیست و این ضمانت اجرا عمدتا در دست قوه ى قضاییه است.این قوه ى قضاییه است که با تخلف و کجروى و انحراف عمدىاش را به یک نحو, خطئى اش را به نحو دیگر برخورد و از تکرار آن جلوگیرى مى کند.
در واقع قوه ى قضاییه ضامن صحت عمل مسئولان نظام و آحاد مردم و تامین حقوق آنها در نظام اسلامى است.اگر ما تشنه ى عدالتیم, تضمین تحقق عدالت, با سلامت و کارآمدى قوه ى قضاییه میسراست.اگر ما براى مردم و حقوق آنها ارزش درجه ى یک قائلیم, تامین این حقوق, در گرو این است که قوه ى قضاییه بتواند کار خود را با قوت, شجاعت و بصیرت انجام دهد.نقش قوه ى قضاییه, این چنین بى بدیل و عظیم است.بنابراین, عضویت و کارکردن در این قوه, حقیقتا یک افتخار است.هر تلاشى که در این قوه یا در جهت همکارى و همراهى و کمک به این قوه صورت بگیرد, یک حسنه و یک کار برجسته و نیک عندالله است.مساله ى قوه ى قضاییه, مساله ى کمى نیست; لذا همه وظیفه دارند کمک کنند تا این قوه ى تعیین کننده بتواند نقش ممتاز و بى بدیل خود را به انجام برساند.اگر خداى نکرده این قوه فلج باشد, هر چه دستگاههاى دیگر خوب کار کنند, نخواهند توانست خلاهاى ناشى از تجاوزها و سواستفاده ها و قصورها و تقصیرها را پر کنند; یعنى تمامیت نظام جز به تمامیت و کمال قوه ى قضاییه تحقق پیدا نخواهد کرد.بنابراین شما مى بینید شان قاضى و قوه ى قضاییه در اسلام چقدر بالاست.این تعبیراتى که در باب قضا و قاضى وارد شده است ((قد جلست مجلسا لا یجلسه الا نبى او وصى نبى او شقى)) حرف خیلى عجیب و عظیمى است.به قاضى مى فرماید:این جایى که تو نشسته یى, یا یک پیغمبر مى نشیند, یا منصوب پیغمبر و وصى او مى نشیند, یا یک انسان شقى مى نشیند.
امر, دایر بین این دو تاست.این جایگاه, این قدر جایگاه والایى است که جز پیغمبر یا منصوب از قبل پیغمبر و وصى او نمى تواند این جا بنشیند.سلسله ى مراتب قضا, این طورى تعیین مى شود.اگر این طور نشد, آنگاه مساله ى شقاوت است.بنابراین اهمیت این جایگاه است که این چیزها را براى آن لازم دانسته اند.
در این زمینه, وظایفى بر دوش قوه ى قضاییه است و وظایفى هم بر دوش کسانى است که بیرون از قوه ى قضاییه اند; آنها هم در قبال قوه ى قضاییه وظایفى دارند.بنده امروز مى خواهم در کلمات کوتاهى, مطلبى را به قوه ى قضاییه و مطلبى را هم به منتقدان قوه ى قضاییه عرض کنم.
اما مطلب مربوط به منتقدان این است که انتقاد در جامعه چیز خوبى است; زیرا انتقاد موجب مى شود انتقاد شونده بتواند نقاط قوت و ضعف خود را بفهمد و همچنین ناظران صحنه بتوانند بفهمند; این به پیشرفت کار کمک مى کند; لیکن انتقاد, غیر از عیبجویى آن هم عیبجویى خصمانه است.نباید قوه ى قضاییه را تضعیف کرد.قاضى براى این که بتواند در جایگاه پیغمبر, درست و با استقرار بنشیند و عمل کند, احتیاج دارد که مورد حمایت نظام باشد; احساس کند که حمایت و تقویت مى شود و در چشم مردم منزلت دارد; این دو چیز را لازم دارد: منزلت در نظر عموم, و حمایت از سوى مسئولان.اگر باب انتقادهاى غیر منطقى و خصمانه و عیبجویانه و احیانا با انگیزه هاى سیاسى به سمت قوه ى قضاییه باز شد, به هر دوى این نیازها ضربه خواهد خورد; قاضى و دستگاه قضا از چشم مردم مى افتد و حمایت مسئولان را هم از دست مى دهد.آنگاه ما چطور در این فضا توقع داشته باشیم که قاضى بیاید با شجاعت بایستد و یک ظالم و متخلف از قانون را که هم زور و هم زر دارد به پاى میز محاکمه بکشاند و هیچ گونه تحت تاثیر او قرار نگیرد; این کار, آسان نیست.اگر ما بخواهیم قاضى این شجاعت و صلابت و اقتدار را داشته باشد که چنین بارهاى سنگینى را که از او توقع داریم, بردارد, باید این قاضى و دستگاهى را که حامى این قاضى است, اولا مورد حمایت قرار دهیم; ثانیا منزلت او را در چشم مردم حفظ کنیم.
شما مى بینید در تبلیغات دنیا معمول این است البته نه این که خلافش نباشد; کم است که از دستگاه قضایى خود تجلیل و تعریف مى کنند; حتى در تبلیغات گوناگون و در فیلمها.به قاضى منشى مى دهند که آدم وقتى از بطون دستگاههاى قضایى آنها اطلاع پیدا مى کند, مى بیند با این تصویرى که ارائه مى دهند, چقدر فاصله دارد; اما سعى مى کنند قاضى را داراى جایگاه تاثیرناپذیر, نفوذ ناپذیر, عاقل, عادل و بصیر معرفى کنند.خیلى اوقات هم این طورى نیست; اما تبلیغات, این گونه است.این براى آن است که کسى که به دستگاه قضایى مراجعه مى کند, با اطمینان خاطر مراجعه کند; کسى که دستگاه قضایى یقه ى او را مى گیرد, حساب ببرد; و در کل, هیبت دستگاه قضایى, و پشت سر آن, عمل دستگاه قضایى بتواند نقش خود را ایفا کند.ما که نباید برخلاف این روش عاقلانه عمل کنیم; دایما دستگاه قضایى را تضعیف کنیم و مورد انتقادهاى نابجا و ناوارد قرار دهیم.عرض کردیم; انتقاد یعنى سره و ناسره و قوت و ضعف را در کنار هم دیدن.معناى انتقاد این نیست که انسان نقاط قوت را نبیند و نقاط ضعف را هم حتى گاهى با انگیزه هاى گوناگون ملاحظه کند.غرض, نباید قوه ى قضاییه را تضعیف کرد; این به ضرر همه است.هیچ کس از تضعیف قوه ى قضاییه در کشور سود نمى برد.بله, دشمنان نظام سود مى برند; آنهایى که مى خواهند هیچ کار نظام سامان پیدا نکند و نظام اسلامى به صورت مطلوب شکل نگیرد.بنابراین عرض ما به منتقدان از قوه ى قضاییه این است که در این زمینه با انصاف, هوشمندى, بدون انگیزه هاى سیاسى و بدون غرض ورزى عمل شود; در غیر این صورت لطمه ى آن به همه وارد خواهد آمد.
البته در کنار این, باید به قوه ى قضاییه کمک شود تا بتواند امکاناتى را در اختیار بگیرد و کارهاى لازم را انجام دهد.
عرض ما به قوه ى قضاییه این است که اگر ما مى گوییم قوه ى قضاییه تضعیف نشود, این تضعیف همیشه از بیرون قوه نیست; گاهى تضعیف از درون قوه است.کسى که داخل قوه ى قضاییه است, مسئولیتى دارد.اگر با روش و رفتار و گفتار خود کارى کند که قوه ى قضاییه تضعیف شود, این هم یکى از انواع تضعیف است.قوه ى قضاییه با مسئولیت عظیمى که دارد, در همه ى سطوح از بالا تا پایین خیلى باید با دقت و مراقبت حرکت کند.چیزى که اسلام مى خواهد, این است که قاضى, باتقوا و عالم و اهل اجتهاد باشد.البته این جا اجتهاد, یک اجتهاد مصطلح فقهى است که حدى از تخصص علمى و فقهى را مى طلبد.ممکن است در این حد, امروز براى کل دستگاه قضایى میسر نباشد که نیست و قضات منصوب هستند; لیکن در کنار این, مى توان معناى دیگرى هم براى اجتهاد فرض کرد; یعنى ابتکار در شناخت صحنه ى قضا و نوع برخورد با جرم در چارچوب قانون.ممکن است یک قانون همه جا نسبت به همه ى مجرمان اقتضاى مشابهى نداشته باشد; این جا هوشمندى قاضى لازم است.
قاضى همچنین باید طهارت و اخلاص و شجاعت کافى داشته باشد و فهیم و بصیر باشد.در قضا, تا آن جایى که ممکن بشود, ما به این خصوصیات احتیاج داریم.
ما نباید سطح توقع خود را از عرصه ى دادگاه پایین بیاوریم; عرصه ى دادگاه باید رفیع باشد.بنده بارها به مسئولان عزیز و محترم قوه ى قضاییه در بخشهاى مختلف گفته ام که حکم باید آن چنان مستحکم و مستدل باشد که در همه ى سطوح قابل دفاع باشد.البته این به معناى آن نیست که در دیوان عالى کشور نقض نخواهد شد; چرا, ممکن است در عین حال فتورى داشته باشد; اما بناى قاضى در انشا حکم و رعایت قانون و استدلال در حکم که ذهن او را به این حکم رسانده است باید به قدرى متین باشد که هر کس حکم را دید, در دل تصدیق کند که درست است; هر چه عقل و سواد انسان بیشتر باشد, بیشتر تصدیق کند.در حکم به هیچ وجه نباید وهم و ضعف و فتور وجود داشته باشد.
البته این کار اقتضائاتى دارد:استفاده ى از کارشناسها, استفاده ى از دستگاههاى جرم شناسى, استفاده ى از انسانهاى فکور و عاقل, دقت و صبر و بى نظرى و بى طرفى, و در داخل دادگاه و هنگام طرح دعوا, نداشتن هیچ پیشداورى; اینها خیلى مهم است.اگر ما این چیزها را در دستگاه قضایى رعایت کنیم, بخش مهمى از آنچه که وظیفه ى مسئولان و کارکنان قضایى است, در کنار این وظیفه ى بزرگ و حفظ حرمت قوه ى قضاییه, صورت خواهد گرفت.
یک نکته ى بسیار مهم دیگر این است که از نفوذ پول و پولدار در داخل قوه ى قضاییه باید بشدت برحذر باشید و پرهیز کنید; یکى از خطرات بسیار بزرگ این است.در دنیا ثابت شده است که زور پول از خیلى چیزهاى دیگر بیشتر است.الان خیلى از هدفهاى صهیونیستى در دنیا با قدرت پول اعمال مى شود.یکى از بزرگترین خطرات حکومتهایى که معتقد به مبنایى هستند, این است که صاحبان پول بتوانند در ارکان حکومت اعمال نفوذ کنند; اینها همه چیز را خراب مى کنند.هر بخشى از نظام اگر تحت تاثیر زرمندان و ثروتمندان قرار گرفت, ضایع خواهد شد.در این زمینه, از همه بدتر قوه ى قضاییه است.باید خیلى مراقب باشید خداى نکرده چنین چیزى براى این قوه پیش نیاید و پول و پولدار و ثروتمند, با روشهایى که دارند, نتوانند اعمال نفوذ کنند; این هم یکى از وسایل استحکام است.نفوذهاى سیاسى هم همین طور است.دستگاههاى سیاسى, انگیزه هاى سیاسى و جریانات سیاسى نباید بگذارند نفوذ ایجاد شود.
دستگاه قضایى اگر به دانش و بصیرت و پاکى و طهارت در عمده ترین ارکان خود متکى باشد, همان مقصودى را که دستگاه قضایى به دنبال آن است, به میزان زیادى تامین خواهد کرد; به این نکته باید توجه داشت.
البته دستگاه قضایى محتاج تعامل با دستگاههاى دیگر است; با قوه ى مجریه و قوه ى مقننه.همچنان که ما قوه ى مجریه و قوه ى مقننه را به همکارى با دستگاه قضایى و کمک به رفع نیازهاى آن توصیه مى کنیم, قوه ى قضاییه را هم به همکارى و همراهى با آن دو قوه توصیه مى کنیم; این غیر از این است که کسى تحت تاثیر دیگرى قرار بگیرد; بلکه باید سیاستها و همبستگى کلى نظام را در ارکان و بخشهاى کلان خود همواره مورد توجه قرار دهند.
باید بسیار پرهیز کرد از این که خداى نکرده چیزهاى کوچک در چشم افراد یا موثرین قوه ى قضاییه بزرگ بیاید و جرمهاى بزرگ, کوچک به نظر آید.یکى از چیزهایى که ملتهاى گذشته و امتهاى سلف را مورد انتقام الهى قرار داده است طبق روایت از معصوم (علیه السلام) همین است که گاهى چیزهاى بزرگ را ندیده گرفتند و جرایم کوچک به نظرشان بزرگ آمد.البته جرم, جرم است; فرقى نمى کند و باید طبق قانون هر جرمى چه کوچک و چه بزرگ تعقیب شود; لیکن خیلى مهم است که اهتمام دستگاهها به چه چیزهایى باشد.این مبارزه با مفاسد اقتصادى که ما عرض کردیم و دستگاهها را ترغیب کردیم و الان هم یک سال از آن مى گذرد, اهتمام به این کار به خاطر آن است که مفاسد اقتصادى, جریان آلوده یى است که اگر جلوگیرى نشود و با آن مبارزه نشود, کل فضا را آلوده خواهد کرد.بحث یک جرم منفرد و تک افتاده نیست; برخورد با مفاسد اقتصادى براى نظام اهمیت حیاتى دارد.البته در آن نامه یى که به روساى محترم سه قوه نوشتم, عرض کردم مراقب باشید تخلفات مدیریتى را که غالبا به اشتباه برمى گردد با جرایمى که کسى از روى عمد مرتکب مى شود, مخلوط نکنید.مراقب باشید اول کار انجام بگیرد و بعد مردم از کارى که انجام گرفت, مطلع شوند.جنجال تبلیغاتى نسبت به کارى که هنوز انجام نگرفته است, نه فقط مفید فایده نیست, بلکه ضررهایى هم ایجاد مى کند.کار را بکنیم, بعد اطلاع دهیم این کار شد مثلا این پرونده رسیدگى و مختومه شد, یا این طور احقاق حق شد نه این که قبل از آن که کارى صورت بگیرد, ما جنجال کنیم که مى خواهیم این کار را بکنیم; بعد هم نتوانیم, یا اشکالى پیش بیاید, یا معلوم شود فلان گوشه اش را اشتباه کرده بودیم.بنده معتقد به خبررسانى و اطلاع رسانى ام; مکرر هم به رئیس محترم قوه و دوستان دیگر در این زمینه عرض کرده ام.باید افکار عمومى را مطلع کرد و اطلاع رسانى صحیح و درست انجام داد; لیکن اطلاع رسانى بهنگام, بجا و به شکل متین و صحیح.
امروز شما ببینید دنیا از چه ابزارى دارد استفاده مى کند; ابزارهاى تبلیغاتى پیشرفته علیه نظام و اهداف اسلامى و علیه اصل اسلام.یک روز مى گفتند با اسلام سیاسى مخالفیم; اما الان اصل اسلام هم اگر در گوشه یى پیدا شود, براى آنها قابل تحمل نیست.دشمن, این گونه دارد از ابزارهاى مختلف استفاده مى کند.ما باید در این زمینه ها خیلى هوشیارانه حرکت کنیم.در دنیایى که بر پایه ى ظلم مى چرخد, اگر ما بتوانیم علم عدالت را در این جا برافراشته نگهداریم, شما بدانید دلهاى ملتها حتى ملتهاى غیر مسلمان مجذوب خواهد شد; چون همه تشنه ى عدالتند.امروز دنیا تشنه ى عدالت است.
شما حرفهاى دیروز رئیس جمهور آمریکا را ملاحظه کنید.یک ملت را که از تمام حقوق انسانى خود بر طبق همه ى عرفهاى بین المللى محروم شده, تروریست مى خواند; اما دستگاه و رژیمى را که براى سرکوب و ادامه ى محرومیت این ملت, از تمام وسایل استفاده کرده است, مظلوم معرفى مى کند! از این ظلم بالاتر؟! از این بى انصافى بیشتر؟! جلوى چشم مردم دنیا مى ایستند و خجالت هم نمى کشند; صریح این طور حق را ناحق, و ناحق را حق جلوه مى دهند.در بیانات این شخص, ملت فلسطین مى شود تروریست; اما رژیمى که این ملت را از تمام حقوق انسانى خود حقوق شناخته شده ى در میان همه ى عرفهاى عالم محروم کرده, مى شود مظلوم و مورد تهاجم تروریسم! شما خیال مى کنید مردم دنیا اینها را نمى فهمند؟ ممکن است چند صباحى با تبلیغات رنگین, افکار عمومى را تحت تاثیر قرار داد; لیکن دیدید در اروپا و خیلى از مناطق دیگر دنیا و در قاره ى آمریکا و حتى در خود کشور آمریکا در این چند ماه کسانى به این روش و منش اعتراض کردند.معناى آن این است که بالاخره افکار عمومى از این زورگوییها و بى انصافیها و بى عدالتیها به جان مىآید.
افکار عمومى را مى شود براى مدت کوتاهى از خود بى خود کرد; اما نمى شود بکلى و براى بلند مدت منحرف کرد; بنابراین ترفند اینها از پرده بیرون خواهد افتاد; کمااین که الان هم در دنیا بیرون افتاده است.
هر کس پرچم عدالت اسلامى را بلند کند و هر کشور و نظامى که پاى آن بایستد, مورد توجه مردم است.امیدواریم خداى متعال کمک کند تا ملت عزیز و شجاع و دلاور و برومند و فداکار ایران همچنان که امروز توانسته اند این پرچم را برافراشته نگهدارند, روز به روز توفیقاتشان افزایش پیدا کند و توجهات ولى عصر (ارواحنا فداه) شامل حال ملت ایران و مسئولان و همه ى ما باشد و ان شاالله برکات و رحمت و فیوضات الهى به روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبه ى شهدا, بخصوص شهداى هفتم تیر, نازل شود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:3 عصر. - لینک ثابت
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار مسئولان قوه قضائیه
و خانواده هاى شهداى حادثه هفتم تیر
7/4/80
بسم الله الرحمن الرحیم
به همه برادران و خواهران عزیز-چه مسئولان محترم قوه قضائیه و چه خانواده هاى محترم شهداى عزیز فاجعه خونبار هفتم تیر سال 60-خوش آمد عرض مى کنم.
این اتفاق پرمعنایى است که هفته قوه قضائیه, هفته شهادت است و نام قوه قضائیه با نام یک شهید بزرگ و فراموش نشدنى گره خورده است. سختى کار قوه قضائیه و عظمت مسئولیتى را که این قوه بر دوش گرفته است, از این جا مى شود حدس زد. اگر کسى قضایاى کشور ما را از آغاز دنبال کرده باشد, این را مى فهمد که یکى از نقاطى که از اول تشکیل نظام اسلامى, دشمنان اسلام و این نظام را به مخالفت برمى انگیخت, همین مساله قوه قضائیه و قضاء اسلامى بود.
در راس قضاء کشور, یک شخصیت فاضل, روشنفکر, آگاه, مدیر, با تدبیر و از عمق جان معتقد به احکام و قضاء اسلام قرار داشت, این چیزى بود که بسیارى از مخالفتها را علیه شهید بهشتى و قوه قضائیه در آن روز سازماندهى مى کرد, امام فرمودند شهید بهشتى مظلوم بود, ما هم یادمان هست که او چه قدر مظلوم بود, اما این مظلومیت از سوى چه کسانى بر او تحمیل مى شد؟ از جمله کسانى که باید پاسخ مظلومیت این شهید عزیز را بدهند, کسانى هستند که حاضر نبودند قضاء اسلامى را در جامعه ایران اسلامى تحمل کنند. اینها مایل بودند که قضاوت کشور, همچنان با الگوهاى ناقص, نارسا, کاملا کهنه شده و منسوخ غربى ادامه پیدا کند, آن هم با همان فسادهایى که قبل از انقلاب آن چنان در دستگاه قضاء رسوخ کرده بود که شبیه آن را در کمتر جایى مى شد پیدا کرد. این که بناى قضاء اسلامى به دست یک معمار توانا و شجاع و بااراده, آن هم درست بر پایه هاى اسلامى تشکیل و بنیانگذارى شود, براى آنها غیرقابل تحمل بود, مى خواستند مسئولان قضاء اسلامى را با هو و جنجال و تهمت زدن از میدان خارج کنند. کسانى که آن زمانها را به یاد دارند, جزییات را مى دانند.
شهداى هفتم تیر, شهداى حاکمیت ارزشهاى اسلامى و اساس جمهورى اسلامى اند. این طور نبود که کشندگان و ترورکنندگان و حمله کنندگان ناجوانمرد به شهداى عزیز هفتم تیر, با شخص و جناح و گروهى مخالف باشند, آنها با اصل نظام اسلامى و استقلال ایران مخالف بودند. نام ها تاثیرى نمى گذارد, حقایق را باید درنظر گرفت. حقیقت مخالفت با شخصیت هایى مثل شهیدبهشتى و دیگر بزرگانى که در هفتم تیر به شهادت رسیدند, در همین جمله خلاصه مى شود: مقابله با حاکمیت اسلام و قوانین و ارزش هاى اسلامى. لذا این عزیزان در تاریخ ما جاى برجسته اى دارند, هم شهیدبهشتى و هم دیگر عزیزان شهید شده در آن ماجراى خونبار.
یک رکن اساسى از نظام کشور ما, قوه قضائیه است. سازوکارى هم که در قانون اساسى براى این قوه پیش بینى شده است, از جهات مختلف بسیار متقن و اطمینان بخش است. وظایفى که براى قوه قضائیه معین شده, نوع تکالیفى که بر دوش این قوه گذاشته شده, شرایطى که براى مسئولان گوناگون در این قوه در قانون اساسى و دیگر قوانین و مبانى اسلامى معین شده, تضمین کننده این معناست که دستگاه قضاء بتواند به وظیفه خود عمل کند. وظیفه اساسى دستگاه قضایى چیست؟ عبارت است از دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت, روح کار, این است. اجراى قوانین, وظیفه همه است, اما تخلف از قوانین, جرمى است که دستگاه قضاء به آن رسیدگى مى کند. مجموعه قوانین در نظام جمهورى اسلامى باید به یک قله منتهى شود و آن عبارت است از عدالت, بالعدل قامت السموات والارض, عدالت در بنیان عالم و آفرینش, نقش اساسى دارد, یعنى سنت آفرینش, عدل است, و هر نظام اجتماعى اگر به دنبال این سنت طبیعى و قانون الهى آفرینش حرکت کرد, ماندگار و موفق و کامیاب است. انسان موقعى کامیاب است که خود را با قوانین آفرینش و سنت هاى الهى- که تغییر و تبدل ناپذیر است- تطبیق دهد. بنابراین, بنابر دیدگاه الهى, در مجموع آفرینش, عدالت یک ریشه تکوینى و طبیعى دارد. چه مرجعى باید این عدالت را تضمین کند؟ قوه قضائیه. چه مراکزى باید آن را اجرا کنند؟ همه دستگاه ها. در عین حال اگر دستگاه ها در اجراى عدالت تخلف کردند, آن ترازوى دقیقى که مى تواند این تخلف را بدون اغماض تشخیص دهد و بعد آن دست و پنجه قدرتمندى که مى تواند متخلف را به سزاى تخلفش برساند, کیست؟ قوه قضائیه. بنابراین اگر قوه قضائیه حضور نداشته باشد, یا قدرت نداشته باشد, یا شجاعت نداشته باشد, یا امکان کار نداشته باشد, یا خداى نکرده دچار ضعف هاى داخلى باشد, مطلقا در جامعه عدالت تضمین ندارد, اهمیت قوه قضائیه از این جا ناشى مى شود. پس دفاع شجاعانه و قدرتمندانه از عدالت در جامعه, وظیفه قوه قضائیه است.
البته این عدالت, عرض عریضى دارد گاهى در یک مرافعه خصوصى است- دعوا سر فلان مقدار پول, چند متر زمین, وقوع یک جنایت, ضرب و جرح و از این قبیل چیزهاست- گاهى در یک مساله مهمتر است, آن جایى است که به سرنوشت و حقوق و مسیر زندگى مردم ارتباط پیدا میکند, گاهى یک امر مالى بزرگ است, کسانى دست تطاول به سوى اموال متعلق به مردم و فقرا مى گشایند, فرض بفرمایید هزاران انسان یا هزاران خانواده در روستا و یا در شهر باید با صرف مبلغى جاده دار و کارخانه دار شوند, امکانات زندگى و شغل و مزرعه و غیره برایشان فراهم شود, بعد یک انسان زیاده طلب و متجاوز مى آید و همین پولى را که باید صرف این همه کار شود, یکجا به کیسه مطامع شخصى خود مى ریزد, این جرم, خیلى بزرگتر است از این که یک نفر مثلا به صورت دیگرى سیلى بزند, البته آن هم جرم است و از آن هم نباید گذشت, اسلام حتى ارش الخدش را نادیده نمى گیرد- اگر با ناخن, اثرى بر روى پوست کس دیگرى گذاشتید, چنانچه طرف, مدعى باشد, اسلام از این هم نمى گذرد- اما جرایم, عرض عریضى از زمین تا آسمان دارد. بعضى جرایم در اوج جنایتند, لذا اهمیت اینها بیشتر است. وقتى شما مى خواهید با کسى که بیت المال و اموال عمومى را با کمال وقاحت و بى رحمى به کیسه مطامع شخصى خود ریخته است. مقابله کنید, این کار شجاعت و اقتدار و حیثیت قضایى درمیان مردم مى خواهد. آن کسانى که با بهانه هاى جزیى, مرتب دستگاه قضایى را مورد تهاجم قرار مى دهند, فکر این جاها را مى کنند یا نه؟! خدشه وارد آوردن به حیثیت دستگاه قضایى, یکى از مضرترین ضربه ها بر نظام زندگى مردم است و مى شود گفت یک جنایت است, فرقى نمى کند, گاهى ممکن است خداى نکرده این خدشه از درون قوه قضائیه اتفاق بیفتد, گاهى هم از بیرون قوه قضائیه. پس دفاع از عدالت, چنان مصادیق سنگینى دارد.
گاهى قضیه از این هم بالاتر است. الان نظام جمهورى اسلامى- که مستقل و داراى اعتماد به نفس است- در مقابل زیاده خواهى نظام استکبار جهانى ایستاده است. امروز براى نادیده گرفتن حق ملت فلسطین, آمریکا و دستیارانش و صهیونیستهاى دنیا و پولدارهاى درجه یک عالم, همه نیروى رسانه اى و سیاسى خود را دارند صرف مى کنند. براى این که چند میلیون انسان فلسطینى را بکلى خفه و از صحنه معادلات جهانى وانسانى حذف کنند, هر جا هم که دستشان رسیده است, اعمال نفوذ کرده اند و دولتها را با خودشان همراه کرده اند, اما وقتى به ایران مى رسند. شمشیرشان با صخره برخورد مى کند و مى بینند هیچ فایده اى ندارد, بنابراین با نظام جمهورى اسلامى مخالفت مى کنند و مى خواهند این مانع را از سر راه بردارند. اگر دستگاه استکبارى, با انگیزه شوم و خباثت آمیز و با تکیه به پول و ارتباطات سیاسى و قدرت پوشش رسانه خود توانست در داخل کشور پایگاهى درست کند و انسان هاى فریب خورده و زبونى را علیه مصالح کشورشان به خدمت بگیرد و اینها در جهت خواست دشمن عملى انجام دهند, این جنایت از آن جنایت مالى به مراتب بالاتر است. چه کسى مى خواهد در مقابل این بى عدالتى علیه ملت ایران بایستد؟ این کار, شجاعت و اقتدار و انگیزه لازم دارد. عزیزان! کار بزرگى بر عهده گرفته اید. هر تلاشى در راه اعتلاى قوه قضاییه, قدمى در راه اعلاى کلمه اسلام و یک جهاد فى سبیل الله است.
البته هر قضاوتى به طور طبیعى یک دسته مخالف و ناراضى دارد. ناراضیهاى از قضاوت دوگونه اند: بعضى ها آداب و اصول و قواعد زیست اجتماعى را رعایت مى کنند, یعنى اگر از حکم ناراضى هستند, لیکن به صورت قاضى پنجه نمى کشند, اما بعضى ها هم رعایت نمى کنند, از قضاوت ناراضى اند, ولى به صورت قاضى شجاع- که باید دستش را بوسید- به خاطر حکمى که امضاء کرده, پنجه مى زنند! از قضاوت ناراضى اند, ولى از مجرم محکوم شده دفاع مى کنند! دفاع از مجرم, جرم است, دفاع از مجرم محکوم شده طبق قانون, مبارزه با قانون است, بعضى ها باید اینها را بفهمند. ما بارها گفته ایم و باز هم تکرار مى کنیم که قاضى باید مستقل باشد و تحت تاثیر کسى قرار نگیرد, با تلفن و امر کسى نمى شود قضاوت کرد, باید با وجدان و علم و حجت شرعى خود قضاوت کند. این دستور دهنده تحمیل کننده کیست؟ شکل عادى معمولى ساده قدیمى آن این است که یک نفر بگوید آقا این گونه حکم کن, والا چنین و چنان! این روش خیلى رایجى نیست. طور دیگر هم مى شود قاضى را زیر فشار قرار داد: با تیتر روزنامه, با فشار سیاسى و انواع و اقسام جوسازى. از یک طرف قاضى باید تحت تاثیر این جوسازى ها قرار نگیرد- دستگاه قضا, چه مدیران ارشد, چه قضات شریف و محترم, به هیچ وجه نباید تحت تاثیر کار غیرمنطقى کسانى قرار بگیرند که مى خواهند مقاصد خودشان را با جوسازى علیه قوه قضاییه ساماندهى کنند و پیش ببرند- از طرف دیگر خود آن افراد باید بدانند که دارند کار خلافى مى کنند. البته کار خلاف از طرف مسئولان کشور قابل اغماض است, اما نه آن وقتى که به صورت رویه در بیاید.
همه قضات شجاع و همه بخش هاى دستگاه قضایى, آن روزى که به وظیفه خودشان عمل کنند و خدا را حاضر و ناظر بدانند و با چشم باز قضاوت کنند, باید به خودشان ببالند, چون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه . در شرایط دشوار, صبر بر یک عمل بزرگ و انقلابى, صلوات و رحمت الهى را در بر دارد, بنابراین باید به خودشان ببالند. آنها باید بدانند که کارشان زیر مراقبت کرام الکاتبین قرار دارد, بهترین یادداشت کنندگان جزئیات اعمال ما, ماموران الهى اند, با این روحیه, کار را دنبال و عمل کنند.
البته همه دستگاهها وظیفه دارند به قوه قضاییه کمک کنند, مجلس و دولت وظیفه دارند کمک کنند, مشکلات مالى و پولى و برنامه یى امثال اینها- که جناب آقاى هاشمى اشاره فرمودند- مشکلات مهمى است, یقینا باید همه دستگاهها کمک کنند, بنده هم بلاشک سفارش خواهم کرد.
قوه قضاییه وظایف سنگینى بر دوش دارد. من بارها خداى متعال را به خاطر نعمت وجود رئیس فاضل, عالم, فقیه, روشنفکر و شجاع در راس این قوه شکرگزارى کرده ام. خیلى از اوقات وقتى به بعضى از مطالبى که مطرح مى شود و برنامه هایى که دنبال مى گردد, نگاه مى کنم, به یاد همان دوره مرحوم شهید بهشتى مى افتم. قوه قضاییه حقیقتا به این مایه و مبلغ علمى و فکرى و سلامت نفسانى و شجاعت و روشن بینى و روشنفکرى احتیاج دارد. باید تلاش کرد و همه این سرمایه ها را در راه اعتلاى قوه قضاییه به کار برد.
اگر ادعا کنیم که امروز قوه قضاییه ما در حد نصاب است, ادعاى درستى نکرده ایم, قوه قضاییه به طور مداوم باید در خود اصلاحات کند, مشکلات را برطرف کند, راهها را هموار کند, عناصر را توجیه کند و تخلفات را کم نماید. بنده مکرر در گذشته گفته ام, آن روزى مى توان درباره قوه قضاییه نفس راحتى کشید که این حالت در جامعه پیش بیاید که هر کسى در هر جاى کشور مورد ستم کوچک یا بزرگى- از هر نوع- قرار گرفت, در دل او چراغ امیدى روشن باشد که سراغ قوه قضاییه خواهد رفت و تظلم خواهد کرد و بدون هیچ گونه لکنت و درنگ و کندى در کار, حق خود را خواهد گرفت, باید سعى کنید قوه قضاییه به این جا برسد, این هم فقط با عمل شما میسر است, به گفتن به مردم و وعده دادن و مردم امیدوار باشید و امثال اینها درست نمى شود, باید این قدر این تجربه در میان مردم تکرار شود تا همه به این باور برسند. هر وقت به این جا رسیدیم, مى توانیم سرافرازانه بگوییم که نظام قضاء اسلامى در کشور ما کامل شده است. خوشبختانه در این جهت, حرکت محسوس است, امیدواریم که خداى متعال به شما کمک کند تا بتوانید این حرکت را روزبه روز تسریع کنید و ان شاءالله با برنامه ریزى مرتب و مدونى به پیش بروید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
نوشته شده توسط موسی مباشری در سه شنبه 91/4/6 ساعت 11:2 عصر. - لینک ثابت
درباره ی ما
نوشته های پیشین
آخرین نوشته ها
دیگر امکانات